گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲۱

 

باز این چه فتنه است که آغاز کرده ای

با عاشقان خویش مگر راز کرده ای

با جغد و با عقاب چرا همنفس شدی

از آشیان قدس چو پرواز کرده ای

مرغ دلم ز قید هوا رسته بود لیک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲۳

 

ما را چو عهد خویش فراموش کرده‌ای

گویا حدیث مدعیان گوش کرده‌ای

بر روی زهره خط غلامی کشیده‌ای

چون تار طره زیب بناگوش کرده‌ای

تا قلب عاشقان شکند لشکر غمت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲۸

 

ای دل چه پای بسته بند علایقی

بگذر ز خلق اگر تو طلبکار خالقی

در نه قدم ببادیه شوق چون جمال

گر بر جمال کعبه مقصود عاشقی

اندر فضای گلشن جانست مسکنت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲۹

 

از دست شر نفس از آن روی ایمنی

کاندر سپاه سایه خیرالخلایقی

تا همچو سایه بر در او گشته ای مقیم

مانند آفتاب جهانتاب شارقی

از یمن رای روشن او همچو ماه و مهر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۲

 

جانم بسوخت از غم و بی غم نمیکنی

دانی جراحت دل و مرهم نمیکنی

گفتم کنی عیادت ما از سر کرم

مردیم و پای رنجه بماتم نمیکنی

ما از تو قانعیم بیک غمزه سالها

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۳

 

ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی

تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی

خسرو نیم که بر لب شیرین طمع کنم

باری همان وظیفه فرهاد کردمی

آن شد که در مقابل رخسار و قامتت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۴

 

هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی

از بلبلان خسته برآید قیامتی

گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی

باشد که نی کند دل و جانم غرامتی

ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۵

 

ایکاش در هوای تو من خاک گشتمی

باری ز ننگ هستی خود پاک گشتمی

گر بودمی بشادی وصلت امیدوار

کی من ز درد هجر تو غمناک گشتمی

ای کاش در شکارگهت صید بودمی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۱

 

ای سروناز رونق بستان ما توئی

ای نور دیده شمع شبستان ما توئی

از بار غم چه غم چو توئی دستگیر ما

وز درد دل چه باک چو درمان ما توئی

ما را بر آنچه حکم کنی اعتراض نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۶

 

گفتم دلا ببین که جفای که میکشی

وین درد دل ز بهر رضای که میکشی

از دشمنان کشند جفا بهر دوستان

چون دوست دشمن است برای که میکشی

هر کس که بر وفای حبیبی جفا کشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۸

 

حیف آیدم که چون تو نگار پریوشی

گردد ندیم و همنفس دیو ناخوشی

تا عالمی نسوزد از این آه آتشین

از خون دیده میزنم آبی بآتشی

عشاق را بقامت تو دل همی کشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۳

 

ای دوست سعی کن که بدست آوری دلی

گر بایدت ز عمر گرانمایه حاصلی

بنشان بچشمت از سر حرمت چو توتیا

گردی که خیزد از اثر پای مقبلی

گر چشم مرحمت بگشائی بحال خلق

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ای سرو ناز رونق بستان عالمی

وی نور دیده شمع شبستان عالمی

جان منی و بی تو مرا نیست زندگی

تنها نه جان من که تو خود جان عالمی

با خوی خوش چو عالم دلها گرفته ای

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷۲

 

ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی

جانهای ما ز آه دمادم بسوختی

آتش بهفت خیمه گردون زدی ز آه

وز ناله چار گوشه عالم بسوختی

صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode