ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی
جانهای ما ز آه دمادم بسوختی
آتش بهفت خیمه گردون زدی ز آه
وز ناله چار گوشه عالم بسوختی
صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست
بر هم زدی و آن همه در هم بسوختی
درد ترا طبیب دوا چون کند که تو
جان هزار عیسی مریم بسوختی
گفتم که مرهمی بنهی بر جراحتم
آن هم بجای دادن مرهم بسوختی
آخر چه شد حسین که از دود آه خویش
کشت امید و دوده او هم بسوختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلتنگی و غم ناشی از جدایی و فقدان میگوید. او از آتش عشق و عاطفهای که همه چیز را سوزانده، سخن میگوید و به تصویر میکشد که چگونه درد و رنج از هجران محبوب، آرامش و دلگدازگی را تحت تأثیر قرار داده است. کلمات نشان میدهند که دل و جان شاعر تحت تأثیر این غم بسوزند و امیدها از بین رفتهاند. در نهایت، شاعر از درد و رنج عمیقی صحبت میکند که حتی پزشک نیز نمیتواند آن را درمان کند.
هوش مصنوعی: ای دل، چه شده که هم چیزهای خشک و هم تر را به آتش غم دچار کردی؟ جانهای ما با نالههای پیوستهات سوختند.
هوش مصنوعی: تو با آه و نالهات آتش به آسمان زدی و چهار گوشه دنیا را سوزاندی.
هوش مصنوعی: هجران دوست، همه آرامش و دلم را به هم ریخت و باعث شد که همه چیز را بسوزانی.
هوش مصنوعی: چگونه یک پزشک میتواند به درمان درد تو بپردازد، وقتی که تو جان هزاران عیسی مریم را سوزاندهای؟
هوش مصنوعی: گفتم که بر زخمهایم دارویی بگذاری، اما به جای اینکه مرهمی برایم بیاوری، آنها را سوزاندی.
هوش مصنوعی: حسین، چه اتفاقی برای تو افتاد که با شعلههای آه و غم خود، امید را نابود کردی و همچنین خودت را در آتش این غم سوزاندی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.