گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢۶

 

کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی

بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او

طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب

با رعد و برق لیک نبارد سحاب او

نی ابر باز میشود از روی آسمان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵٧

 

روزی ز بهر تجربه بگرفتم آینه

دیدم نشان مرگ در آنجا معاینه

بگریستم بزاری زار از نهیب مرگ

در حال بر زمین زدم از درد آینه

گفت آینه مرا چه زنی خیره بر زمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶۵

 

فریومد آنمقام کزین پیش خسروان

بودند با هم از پی آن در مطاعنه

مصری چو خلد جامع اهل صفا ولیک

بودی عزیز او شده مشتی فراعنه

هریک بدانمثابه که با مادرش پدر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶٨

 

گفتم دلا توئیکه همه عمر بوده ئی

بر مطلب و مقاصد خود کامران شده

رای تو در تفحص اسرار کاینات

بگذشته از مکان زبر لامکان شده

هنگام نظم گوهر شهوار خاطرت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٠

 

منت خدایرا که مرا داد خاطری

بر اختراع بکر معانی گماشته

اینهم ز لطف اوست که دارم طبیعتی

رایات علم را بفلک بر فراشته

زین پیش بوده اند فراوان سخنوران

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٢

 

مکروه طبعت آنچه شود واقع ایحکیم

خوردن غمش یکیست ز غمهای زایده

یا میشود بکام تو یا خود نمیشود

در هر دو حال خوردن غم را چه فایده

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٧

 

ابن یمین منم که بآیات بینات

در ملک نظم کرده ام اثبات داوری

در سخن برسته فضل ار بها کنم

گردد عطاردم بدل و دیده مشتری

گر آمدی نبی ز پس مصطفی بخلق

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨١

 

ای دل برو مقلد احکام شرع باش

کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی

تقلید شرع نیز به تحقیق می‌کشد

این را مثال با تو بگویم به پارسی

معنی یکی‌ست گرچه به صورت دو انداز آنک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨۴

 

آخر کری کند که ز بهر دو روزه عمر

مغرور جاه و نعمت دنیا شود کسی

یا از برای یک شکم نان نیم سیر

گردد غریق منت احسان هر خسی

آزاد باش و قانع و راضی بحکم حق

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٧

 

ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی

لطفی کن از برای دل خسته رهی

بگذر بدانجناب که از لطف صاحبش

یا بی نشان خلد چو در وی قدم نهی

یعنی جناب حضرت شاهی که می نهد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٨

 

ای باد خوش نفس گذری کن ز راه لطف

بر خاک در گهی ز فلک جسته برتری

یعنی جناب حضرت شاهی که زیبدش

بر سروران عرصه آفاق سروری

سلطان نظام دولت و دین آنکه چون خلیل

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٠

 

از من که میبرد سوی دستور خافقین

رمزی در آن شکایت ایام منطوی

والا علاء دولت و ملت محمد آنک

لطفش شکست رونق اعجاز عیسوی

خورشید چون بسایه رای وی اندرست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٨

 

ایدل نصیحتی کنم ار زانکه بشنوی

نا داده آب کشت سعادات ندروی

ز نهار در نهان نکنی آن معاملت

کانگه که آشکار شود زان خجل شوی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٨

 

با من پدر که مرقد او باد پر ز نور

گفتا شنوده ئی که چه گفتست عاقلی

هر گه که از حوادث گردون دون نواز

پیش آیدت ز نیک و بد کار مشکلی

یا در پناه همت صاحبدلی گریز

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١۴

 

بر میوه های نوبر بستانسرای طبع

کردم بسان ماه بآئین صباغتی

دیوان من بخواه و بتدقیق در نگر

نا کرده هیچ زرگر ازینسان صیاغتی

اکنون گذشت انکه کسی گاه نظم و نثر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢١

 

ترک شراب کردم از آنرو که دیدمش

کز وی نماند در دل اصحاب طاعتی

یک کار نیک ازو ندهد هیچکس نشان

الا بهم کشیدن احباب ساعتی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٣

 

زنهار قصد کندن بیخ کسان مکن

زیرا که بیخ خویشتن است اینکه میکنی

تا کی من و جمال من و ملک و مال من

چندین هزار من شدی ایقطره منی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٠

 

عمری بغفلت ایدل نادان گذاشتی

بر عقل خود وساوس شیطان گماشتی

مغرور خود مباش که من فرض کرده ام

کایوان و قصر خویش بکیوان فراشتی

آخر نه روزکی دو سه چون بگذرد برین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٧

 

قطب سپهر مکرمت ای یافته دلم

از جود تو چو ذره ز خور تاب زندگی

بر من که مرده بودم از احداث روزگار

مهرت گشاد بار دگر باب زندگی

در خشکسال مکرمت ابر سخات زد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٠

 

والا شهاب دولت و دین ایکه در کرم

صد همچو معن زایده و آل بر مکی

دارم طمع ز جود تو یک گبر کی شراب

بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی

ور نیست گبر کی بفرست آنچه هست از آنک

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode