گنجور

 
ابن یمین

منت خدایرا که مرا داد خاطری

بر اختراع بکر معانی گماشته

اینهم ز لطف اوست که دارم طبیعتی

رایات علم را بفلک بر فراشته

زین پیش بوده اند فراوان سخنوران

یکسر گذشته اند و سخنها گذاشته

کو اینزمان کسیکه کند شعرشان قیاس

با آنچه کلک ابن یمینش نگاشته

وانگه بدانش از ره انصاف بنگرد

تا کیست آنکه او خبر از شعر داشته

با اینهمه بدانه رزقم چو بنگری

بینی هنوز برزگر آنرا نکاشته

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اثیر اخسیکتی

ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته

مدح تو را زمانه بدل برنگاشته

هر روز شاه شرق براین چتر آبگون

در ظل رایت تو علم برفراشته

مثال تو یک خلف پدر و مادر وجود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه