گنجور

 
ابن یمین

والا شهاب دولت و دین ایکه در کرم

صد همچو معن زایده و آل بر مکی

دارم طمع ز جود تو یک گبر کی شراب

بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی

ور نیست گبر کی بفرست آنچه هست از آنک

هر چ آید از تو خود نبود غیر گبرکی