گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۲ - فی مدح خواجه غیاث الدّین محمّد

 

کس مثل حسن مطلع خطّت ندیده است

کاین مطلع از مجرّد حسن آفریده است

عالم فروزی رخ تو تا بدید صبح

بر خود ز رشک روی تو جامه دریده است

ابروت حاجبی ست که بالین ناتوان

[...]

۶ بیت
جلال عضد
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

آمد بهار و موکب گل‌ها رسیده است

لاله علم به کون و به صحرا کشیده است

بلبل سرود گفته، سر انداز گشته سرو

غنچه ز ذوق جُبهٔ‌ خضرا دریده است

در چشم شوخ نرگس زو هیچ شرم نیست

[...]

۶ بیت
ناصر بخارایی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

آن خال روشن تو که چون نور دیده است

خالیست کز سیاهی چشمم چکیده است

روشن شده است دیده که دیده است روی تو

مست است گوش دل که پیامت شنیده است

چندین هزار دیده گشاده است آسمان

[...]

۷ بیت
ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

جانا دو ابروی تو هلالی خمیده است

چون آن هلال دیده ی عقلم ندیده است

از حد مبر جفا و بیندیش از وفا

زان رو که خار جور تو در جان خلیده است

دانی که حال زار من خسته دل چه شد

[...]

۸ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

پشت دلم ز بار فراقت خمیده است

جانم ز درد عشق تو بر لب رسیده است

دانی که در فراق رخت ای دو دیده‌ام

خون دلم ز دیده‌ی حیران چکیده است؟

ای نور دیده تا ز برم گشته‌ای جدا

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

مقبل کسی که شادی وصل تو دیده است

خرم دلی که از غم هجران رهیده است

شادست آنکه دولت غم های عشق تو

برجان و دل بملک دو عالم خریده است

آرد بدست دامن معشوق بیگمان

[...]

۷ بیت
اسیری لاهیجی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲

 

پیوسته دل ز قطع امید آرمیده است

راحت درین چمن بر نخل بریده است

صبرم به جستن دل گمگشته رفته است

طفل سرشک در پی رنگ پریده است

با گریه خنده‌رویم و با ناله گرم خون

[...]

۷ بیت
کلیم
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۵

 

هر کس بیاض گردن او را ندیده است

افسانه ای ز صبح قیامت شنیده است

آفاق محو قد قیامت خرام اوست

این مصرع بلند به عالم دویده است

آب حیات، خشک بود در مذاق او

[...]

۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۶

 

لعلت به خنده پرده گل را دریده است

آیینه از رخت گل خورشید چیده است

نظاره تو تازه کند داغ کهنه را

این لاله گویی ز دل آتش چکیده است

اسباب تیره بختی ما دست داده است

[...]

۵ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۷

 

دل بی خیال طایر شهپر بریده است

بی فکر روح پای به دامن کشیده است

معیار آرمیدگی مجلس است شمع

تا دل بجاست وضع جهان آرمیده است

۲ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۸

 

از پسته تو شور ملاحت چکیده است

صبح صباحت از گل رویت دمیده است

یارب ز چشم زخم خمارش نگاه دار

باغ از بنفشه سرمه مستی کشیده است

۲ بیت
صائب
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

در گلشنی که مقدم آن گل رسیده است

از روی باغ رنگ چو شبنم پریده است

نقاش دست و بازوی خود بوسه می زند

گویا کمان ابروی او را کشیده است

ننهاده پا به خانه آئینه از حجاب

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

با اشک تا ز دیده به رویم چکیده است

دل عندلیب گلشن رنگ پریده است

دور از خرام سرو تو ماتم سراست باغ

هر لاله بسملی است که در خون تپیده است

آن بیخودی که محرم بزم وصال اوست

[...]

۵ بیت
جویای تبریزی