مقبل کسی که شادی وصل تو دیده است
خرم دلی که از غم هجران رهیده است
شادست آنکه دولت غم های عشق تو
برجان و دل بملک دو عالم خریده است
آرد بدست دامن معشوق بیگمان
هر عاشقی که محنت عشقش کشیده است
هرکو ز خود برست نه بیند غم فراق
در مسند وصال تو خوش آرمیده است
هر دم به دیده حسن دل افروز جلوه ده
مرآت حسن تو دایم چو دیده است
در ظلمت شب است نهان آفتاب روز
تا خط مشکبار تو بررخ دمیده است
تا ناظرست دیده اسیری بروی او
زان حسن نوربخش چه گویم چه دیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شادی مربوط به عشق و وصال معشوق میپردازد. شاعر با بیان احساسات عاشقان، تأکید میکند که کسی که به وصال معشوق نائل آمده، از غم دوری رهایی یافته است. او میگوید که شادی و خوشبختی واقعی در عشق و وصل معشوق نهفته است و هر عاشقی که درد عشق را تحمل کرده، قطعاً خوشبختتر خواهد بود. همچنین، شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و بیان میدارد که نگاه به معشوق روشناییبخش است. در نهایت، از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر دل عاشق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: کسی که از وصال تو لذتی برده است، بسیار خوشحال و شادمان است و کسی که از غم دوری تو رهایی یافته، دلش شاد و خوشبخت است.
هوش مصنوعی: کسی که به خوشحالی و شادکامی رسیده، با محبت و عشق تو، تمامی غمها را پذیرفته و در عوض، جان و دلش را به ارزشمندترین چیزها تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: هر عاشق که در درد و رنج عشق خود تجربهای دارد، بدون شک میتواند دست خود را به دامن محبوبش بزند.
هوش مصنوعی: هر کس که از خود بگذرد و خود را فراموش کند، دیگر غم دوری تو را نمیبیند و در کنار تو، در حال وصال، آسوده و شاد است.
هوش مصنوعی: هر لحظه با زیباییات دلها را روشن کن، همچنان که همیشه به چهرهات نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، نور خورشید روز پنهان است، زیرا زیبایی و نقش سیاه تو بر چهرهات درخشان است.
هوش مصنوعی: وقتی که دیدهی یک انسان اسیر زیباییهای فردی است که او را مینگرد، چه میتوانم بگویم از زیبایی که او مشاهده کرده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس مثل حسن مطلع خطّت ندیده است
کاین مطلع از مجرّد حسن آفریده است
عالم فروزی رخ تو تا بدید صبح
بر خود ز رشک روی تو جامه دریده است
ابروت حاجبی ست که بالین ناتوان
[...]
آمد بهار و موکب گلها رسیده است
لاله علم به کون و به صحرا کشیده است
بلبل سرود گفته، سر انداز گشته سرو
غنچه ز ذوق جُبهٔ خضرا دریده است
در چشم شوخ نرگس زو هیچ شرم نیست
[...]
جانا دو ابروی تو هلالی خمیده است
چون آن هلال دیده ی عقلم ندیده است
از حد مبر جفا و بیندیش از وفا
زان رو که خار جور تو در جان خلیده است
دانی که حال زار من خسته دل چه شد
[...]
آن خالقی که صورت خلق آفریده است
غیر مکرر اینهمه صورت کشیده است
پیوسته دل ز قطع امید آرمیده است
راحت درین چمن بر نخل بریده است
صبرم به جستن دل گمگشته رفته است
طفل سرشک در پی رنگ پریده است
با گریه خندهرویم و با ناله گرم خون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.