پیوسته دل ز قطع امید آرمیده است
راحت درین چمن بر نخل بریده است
صبرم به جستن دل گمگشته رفته است
طفل سرشک در پی رنگ پریده است
با گریه خندهرویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غصه دماغم رسیده است
شاد است بخت بد که به مفتم ز دست داد
گوئی مرا فروخته یوسف خریده است
بیمزد دست، خار ز پائی نمیکشد
همراهی زمانه بدینجا کشیده است
تا چند نیش عقربی از دخل کج خورم
کسب کمال شعر دلم را گزیده است
رنگین سخن گمان نبری خویش را، کلیم
کز خامهٔ بریده زبان خون چکیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از ناامیدی و درد در دل شاعر است. شاعر با اشاره به قطع امید خود، به دنبال آرامش و راحتی در زندگی است، اما در عوض با غصه و رنج دست و پنجه نرم میکند. او به درد جدایی و حسرتی که دارد، اشاره میکند و بیان میکند که هرچند رویش خنده است، اما دلش از غم پر است. شاعر احساس میکند بخت بدش او را به زمین کلافهای کشانده و از دست رفته است. در نهایت، او به سختیهایی که در تلاش برای پیداکردن کمال و حقیقت شعر خود میکشد، اشاره میکند و تعبیر میکند که کلمات او از درونش چکه میکنند، حاکی از عواطف عمیقش است.
هوش مصنوعی: دل همیشه از ناامیدی آرامش یافته است، مانند اینکه در این باغ بر نخیلی که بریده شده است، راحت نشسته باشد.
هوش مصنوعی: صبری که برای پیدا کردن دل گمشدهام داشتم، حالا به سراب تبدیل شده است. مانند کودکی که اشک میسوزاند و در پی رنگی میگردد که دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با اشک و خنده به زندگی ادامه میدهم و با زاری، دلم پر از غم و درد است. همچنان که از خماری غصهها رنج میبرم.
هوش مصنوعی: بخت بد من خوشحال است که به من آسیب رسانده و انگار که مرا فروخته و یوسف را خریده است.
هوش مصنوعی: انسان بدون پاداش، قدمی در راه نمیگذارد. زمانه به این وضعیت او را رسانده است.
هوش مصنوعی: چقدر باید تحمل نیشهای زهرآگین را داشته باشم تا به کمال برسم؟ شعر دل من، با گزیدگیاش، نشاندهنده این دردهاست.
هوش مصنوعی: به خیال نرو که حرفهایت زیبا و رنگین است، زیرا کلیم (موسى) از قلمی که بریده شده، خون میچکید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس مثل حسن مطلع خطّت ندیده است
کاین مطلع از مجرّد حسن آفریده است
عالم فروزی رخ تو تا بدید صبح
بر خود ز رشک روی تو جامه دریده است
ابروت حاجبی ست که بالین ناتوان
[...]
آمد بهار و موکب گلها رسیده است
لاله علم به کون و به صحرا کشیده است
بلبل سرود گفته، سر انداز گشته سرو
غنچه ز ذوق جُبهٔ خضرا دریده است
در چشم شوخ نرگس زو هیچ شرم نیست
[...]
جانا دو ابروی تو هلالی خمیده است
چون آن هلال دیده ی عقلم ندیده است
از حد مبر جفا و بیندیش از وفا
زان رو که خار جور تو در جان خلیده است
دانی که حال زار من خسته دل چه شد
[...]
آن خالقی که صورت خلق آفریده است
غیر مکرر اینهمه صورت کشیده است
مقبل کسی که شادی وصل تو دیده است
خرم دلی که از غم هجران رهیده است
شادست آنکه دولت غم های عشق تو
برجان و دل بملک دو عالم خریده است
آرد بدست دامن معشوق بیگمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.