گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۸

 

بخت سیاه، لازم طبع روان بود

ظلمت جدا ز چشمه حیوان کجا شود

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۸

 

زاهد اگر به دامن پاکت برد سجود

عاشق به عصمت تو فرستد اگر درود

هر دم رسد ز گردش افلاک این سرود

اکنون اگر فرشته نکو گویدت چه سود

سیدای نسفی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

بیرون دوید یار ز خلوتگهِ شهود

خود را به شکل جملهٔ جهان خودبه خود نمود

با آنکه شد غنی همه عالم ز گنجِ او

یک جُو ازو نکاست نه در وی جُوِی فزود

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۱ - مختوم نیشابوری قُدِّسَ سِرُّه

 

ذاتست در خفا و صفات است در ظهور

بوده است در اصول و فروع است درنمود

اهل قیاس گم شده در نشاءِ حواس

جان‌های عارفان خدا همچو در شهود

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۵

 

اقسام ظلم ها که در امکان خلق بود

امت به خاندان نبودت قضا نمود

زین مردم آنچه رفت بر احفاد مصطفی

با وصف کفر سر نزد از عاد یا ثمود

از مسلمین ناصبی این اهتمام رفت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۹

 

از نیش این عزا رگ دل بایدم گشود

تا سیل های خون رود از دیده رود رود

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

دیشب خیال چشم تومستم چنان نمود

کز من قرار وطاقت وهوش و خرد ربود

سر تا به پا ز آتش عشق تو تا به صبح

می سوختم چوشمعی وپیدا نبود دود

چشمم هر آنچه خون ز دلم می نمودکم

[...]

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند پانزدهم

 

ایزد نخواست ورنه از ایشان عجب نبود

برهم زنند یکسره شیرازه ی وجود

وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید

 

ایخرگه عزای تو این طارم کبود

لبریز خون ز داغ تو پیمانۀ وجود

وی هر ستاره قطرۀ خونیکه علویان

در ماتم تو ریخته از دیدگان فرود

گریه است و تو هر چه و ازنده را نواست

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر (ع)

 

بود این چنین صباح که جبریل با درود

زایزد بسوی احمد مختار شد فرود

گفت ای زقهر و لطف تو نازان زیان و سود

بستای مرعلی را انسان که حق ستود

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳

 

ساقی در انتظار که زان واجب‌الوجود

دیگر کدام بنده شود مستحق جود

کافتادمش بخاک من رسته از قیود

دادم پس از سجود بیکتائیش درود

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی

 

شاها! اگر چه شیوهٔ من شاعری نبود

اشعار خلق در نظرم سحر می نمود

حب تو عقده های دلم را ز هم گشود

منظور من ز شعر چو مداحی تو بود

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه اولیاء(ع)

 

در لوح چون قلم به سخن ابتدا نمود

دیباچه را به مدح شه اولیا نمود

شاهی که ساخت صف عدوقاع صفصفا

هر جا که رو بیاوری مصطفی نمود

بر جا نهاد کشف غطا را یقین وی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۷ - در نیمه شعبان و مدح حضرت حجت(ع)

 

بنمود شمع قدرت حق جلوه شهود

شد راه و رسم باطله را رخنه در حدود

مولود باسعادت سلطان ملک جود

دارای عصر مهدی صاحب لوانمود

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه فرماید

 

ختم ولایت آیت کل خسرو وجود

سلطان چار حضرت از غیب و از شهود

آن جلوه کش برند بدیر و حرم سجود

آن شاه کز جبلت او جلوه گرد جود

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - چکامه وطنی

 

ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود

بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود

بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان

بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود

بر آن ستوده کاخ سلاطین که دیرگاه

[...]

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۵ - تهذیب

 

انسان که رخ ز غازهٔ تهذیب بر فروخت

خاک سیاه خویش چو آئینه وانمود

پوشید پنجه را ته دستانه حریر

افسونی قلم شد و تیغ از کمر گشود

این بوالهوس صنم کدهٔ صلح عام ساخت

[...]

اقبال لاهوری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۹ - فی رثاء سید الشهداء سلام الله علیه

 

چون شد محیط دائرۀ خطۀ جنود

خالی زهر که بود مگر نقطۀ وجود

نور تجلی احدیت تتق کشید

سر زد جمال غیب ز آئینۀ شهود

در پیشگاه شاهد هستی چه شمع سوخت

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۹ - فی رثاء سید الشهداء سلام الله علیه

 

چون شد محیط دائرۀ خطۀ جنود

خالی زهر که بود مگر نقطۀ وجود

نور تجلی احدیت تتق کشید

سر زد جمال غیب ز آئینۀ شهود

در پیشگاه شاهد هستی چه شمع سوخت

[...]

غروی اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode