|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از یک شاعر است که به توصیف انسان و تغییرات او میپردازد. در این شعر، انسان از ظاهر فریبندهاش عبور کرده و حقیقت وجود خود را میبیند. او دستان خود را با حریر میپوشاند و به سراغ قلم میرود تا خلق کند. شعری درباره تضاد و تنهایی انسان در دنیایی است که در آن صلح از طریق تظاهر به محبت در حال رقص و بازی بوده، اما در پس این زیباییها، جنگ و خشونت نهفته است. این تصویر نشاندهنده تعارض میان زیبایی ظاهری و واقعیت تلخ زندگی است.
هوش مصنوعی: انسان وقتی که از ظواهر و نمودهای دنیایی فاصله بگیرد و به تهذیب نفس و خودسازی بپردازد، خاک و سیاهیهای درونش را به شکلی پاک و روشن، مانند یک آئینه، نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: دستهایش را در پوشش نرمی از پارچه حریر پنهان کرد و سپس تیغ را از کمرش بیرون کشید.
هوش مصنوعی: این معشوقهی نادان، جایی را به عنوان محل صلح و آرامش ایجاد کرده است و دور او را نواهای موسیقی و رقص پر کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که جنگ، حریم و آبروی او را شکسته است، تنها چیزی که باقی مانده بود، کشته شدن و یک دشمن مشخص بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.