بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
اسم شریف آن جناب مولانا محمد شیرین و از فحول موحدین. با شاهرخ بن تیمور معاصر بود و با کمال خجندی ملاقات نمود. جناب شیخ بهاءالدین عاملی در کشکول نوشته که وی مرید شیخ اسماعیل سمنانی و او مرید شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی است. گویند خرقه از شیخ محی الدین عربی پوشیده و به طریقهٔ توحید کوشیده. بعضی گفتهاند مولدش قریهٔ نائین و مرقدش در اصطهبانات فارس است. بعضی گفتهاند در سرخاب تبریز است. همان چون شیخ مغربی نام متعدد بودهاند مردم اشتباه نمودهاند. غالباً در باب تعیین مضجع آن جناب قول اول مقرون به صواب باشد. غرض، شیخی مجرد و عارفی موحد است. وفاتش در سنهٔ ۸۰۹. دیوانش مطالعه شد و این اشعار از آن جناب نوشته شد:
مِنْغزلیّاتِهِ
ز روی ذات برافکن نقاب اسما را
نهان به اسم مکن چهرهٔ مسما را
اگرچه سایهٔ عنقای مغربست جهان
ولیک سایه حجاب آمده است عنقا را
٭٭٭
گدا سلطان شود گر زانکه سلطان
نشاند بر سریرِ خود گدا را
٭٭٭
ای از دو جهان نهان، عیان کیست
ای عین عیان پس این نهان کیست
گفتی که همیشه من خموشم
گویا شده پس به هر زبان کیست
گفتی که نهانم از دو عالم
پیدا شده در یکان یکان کیست
گفتی که ز جسم و جان برونم
پوشیده لباس جسم و جان کیست
گفتی که نه اینم و نه آنم
پس آنکه هم این بود هم آن کیست
٭٭٭
گرچه برخیزد ز آب بحر موجِ بی شمار
کثرت اندر موج باشدلیک آبی بیش نیست
٭٭٭
دو عالم چیست نقش صورت دوست
چه جای نقشِ صورت بلکه خود اوست
٭٭٭
هرکه را دشمن همی پنداشتم
آخرالامرش بدیدم بود دوست
٭٭٭
گر ترا دیدار او باید برآ بر طورِ دل
حاجت رفتن چو موسی سویِ کوه طور نیست
٭٭٭
اگر ز روی براندازد او نقابِ صفات
دو کون سوخته گردد ز تابِ پرتوِ ذات
٭٭٭
اگر زمان نبوت گذشت و دور رسل
ولی ظهورِ ولایت در این زمانهٔ ماست
٭٭٭
هر آنکه طالب آن حضرتست مطلوبست
محب دوست به تحقیق عین محبوب است
٭٭٭
چشم حق بین بجز از حق نتواند دیدن
باطل اندر نظر مردم باطل بین است
٭٭٭
بیرون دوید یار ز خلوتگهِ شهود
خود را به شکل جملهٔ جهان خودبه خود نمود
با آنکه شد غنی همه عالم ز گنجِ او
یک جُو ازو نکاست نه در وی جُوِی فزود
٭٭٭
ساختی از عین خود غیری که عالم این بود
نقشی آوردی پدیداز خود که آدم این بود
٭٭٭
اگر اودیدهای دادت که دیدارش به او بینی
طلب کن دیدهٔ دیگر که دیدارِ دگر دارد
اگر هر ساعتی صد بار رخسارش به صددیده
همی بینی مشو قانع که رخسار دگر دارد
٭٭٭
کسی که هستی خود را به حق بپوشاند
دگر کسش بجز از کردگار کی داند
٭٭٭
دل همه دیده شد ودیده همه دل گردید
تا مراد دل و دیده همه حاصل گردید
٭٭٭
کجا شود به حقیقت عیان جمالِ حقیقت
اگر مظاهر و آئینهٔ مجاز نباشد
٭٭٭
آنکس که نهان بود ز ما آمد و ما شد
آنکس که نه ما بود و شما ما و شما شد
هرگز که شنیده است چنین طرفه که یک کس
هم خانهٔ خویش آمد و هم خانه خدا شد
آن گوهر پاکیزه و آن دُرِّ یگانه
چون جوش برآورد زمین گشت و سمال شد
٭٭٭
به پیش دیدهٔ ما عین و غین هر دو یکیست
چنین نظر کند آن کس که با یقین باشد
٭٭٭
چون تواند دم ز آزادی زدن آنکس که یار
هر زمانش میکشد در بند گیسوی دگر
من به یک رو چون شوم قانع که حسنِ روی او
مینماید هردم از هر رو مرا روی دگر
٭٭٭
نخست دیده طلب کن پس آنگهی دیدار
از آنکه یار کند جلوه بر أولوالابصار
٭٭٭
آئینهای بساخت ز مجموعِ کاینات
در وی بدید عکس جمال و جلالِ خویش
٭٭٭
مرا از روی هر دلبر تجلی میکند رویش
نه از یک سوی میبینم که میبینم زهرسویش
منم چون محو در ذاتش صفاتش را کجا یابم
صفاتش را کسی یابد که نبودمحو در ذاتش
٭٭٭
بسیار ز احوال و مقامات ملافید
با ما که ز احوال و مقامات گذشتیم
با ما سخن از کشف و کرامات مگویید
چون ما زسرِ کشف و کرامات گذشتیم
دیدیم که اینها همگی خواب و خیال است
مردانه ازین خواب و خیالات گذشتیم
٭٭٭
گه از رویِ تو مجموعم گه از زلفت پریشانم
ازین در ظلمتِ کفرم، وزان در نورِ ایمانم
٭٭٭
تو یقینی و جهان جمله گمان من به یقین
مدتی شد که یقین را به گمان میبینم
٭٭٭
هیچکسی به خویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه به پایِ او رود هرکه رود به کوی او
تا که ازو نبد طلب طالب او کسی نشد
این همه جستجوی ما هست ز جست و جوی او
٭٭٭
ز روی اوست این همه مؤمن عیان شده
وز موی اوست این همه کفار آمده
اینجا چه جای وصف حلولست و اتحاد
کاین یک حقیقت است به دیدار آمده
٭٭٭
ساقی و باده چونیست الا یکی پس از چه
در هر طرف فتاده مستی است از شرابی
نقش و نگار نقش نگار است بی گمان
مانی نهان شده است درین نقش مانوی
رباعی
مردان همه در سماع ونی پیدا نیست
مستان همه ظاهرند و می پیدا نیست
صد قافله پیشتر در این ره رفتند
وین طرفه که هیچگونه پی پیدا نیست
٭٭٭
نابرده به صبح در طلب شامی چند
ننهاده برون ز خویشتن گامی چند
در کسوت خاص آمده عامی چند
بد نام کنندهٔ نکو نامی چند
گنجی که طلسم اوست عالم ماییم
ذاتی که صفاتِ اوست آدم ماییم
ای آنکه تویی طالبِ اسم اعظم
از ما مگذر که اسم اعظم ماییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مولانا محمد شیرین، شاعری معاصر با شاهرخ بن تیمور و شیخ بهاءالدین عاملی است. او مرید شیخ اسماعیل سمنانی و خرقهای از شیخ محی الدین عربی دارد. برخی میگویند زادگاهش قریه نایین و مرقدش در استان فارس یا سرخاب تبریز است. وفات او در سال ۸۰۹ هجری قمری رخ داد و اشعارش در دیوانش موجود است. اشعار وی عموماً به مضامین عرفانی و توحیدی پرداخته و به پرسشهای عمیق درباره وجود و ذات الهی میپردازند. محتوای شعرهای او به بررسی حقیقت و طبیعت وجود، عشق الهی و اتحاد با حق میپردازد. او به شدت بر این باور است که فهم و دیدار الهی فراتر از نظرهای متعارف بشری است و حقیقت وجود به جنس هستی وابسته نیست.
هوش مصنوعی: مولانا محمد شیرین شخصیتی بزرگ و معروف در اعتقاد به یکتاپرستی است که همزمان با شاهرخ بن تیمور زندگی میکرد و با کمال خجندی نیز ملاقات داشته است. شیخ بهاءالدین عاملی در کتاب خود اشاره کرده که او مرید شیخ اسماعیل سمنانی و این شیخ نیز مرید شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی بود. گفته میشود که او خرقهای از شیخ محی الدین عربی بر تن داشت و در پی روش توحید سرگردان بود. برخی معتقدند که زادگاهش یک روستای نائین است و مزارش در واشکوه فارس قرار دارد، در حالی که عدهای دیگر میگویند در منطقه سرخاب تبریز مدفون است. بهجای مشابهت نامها، مردم در شناسایی مکان دفن او دچار اشتباه شدهاند. به نظر میرسد که گفته اول درباره مکان دفن او صحیحتر باشد. به طور کلی، او فردی عارف و متعهد به اصول توحید بود که در سال ۸۰۹ هجری شمسی درگذشت. اشعار او نیز به دقت مطالعه شده است.
هوش مصنوعی: از حقیقتهای واقعی پردهبرداری کن و به ظاهر نامها و عناوین اهمیت نده. به جای توجه به نامها، به خود واقعیتها و جوهر آنها بنگر.
هوش مصنوعی: اگرچه جهان مانند سایهٔ پرندهٔ افسانهای است، اما حجاب و موانع باعث شدهاند نتوانیم آن پرنده را به روشنی ببینیم.
هوش مصنوعی: اگر گدا بر روی تخت سلطنت بنشیند، به این معناست که سلطان او را بر آن تخت نشاند.
هوش مصنوعی: ای که در دو جهان نهفتهای و در عین حال نمایان هستی، پس آنچه که پنهان است چه کسی است؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که همیشه ساکت هستم، حالا این سکوت من به چه زبانی بیان شده است؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که من از دو دنیا پنهانم و حالا در هر یک از موجودات روشن شدهام، پس کیست که در این یکایک پیدا شده باشد؟
هوش مصنوعی: گفتی که من از جسم و جان خود خارج شدهام، حالا بپرس که این لباس جسم و جان چه کسانی هستند؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که نه من این هستم و نه آن. پس آن کسی که هم این است و هم آن، کیست؟
هوش مصنوعی: اگرچه امواج بیشماری از آب دریا بلند میشوند و کثرت و تنوع را نشان میدهند، اما در نهایت همه آنها تنها از یک آب تشکیل شدهاند.
هوش مصنوعی: شما با دادههایی که تا مهر 1402 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: دو جهان چه هستند؟ تنها ابلیسیت از تصویر محبوب، چه اهمیتی دارد. اصل و اساس کار خود اوست.
هوش مصنوعی: هر که را که به عنوان دشمن میپنداشتم، در نهایت دیدم که او دوست من است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دیدار او را تجربه کنی، باید همچون موسی به کوه طور بروی. اما اینجا، به معنای واقعی سفر به کوه نیست.
هوش مصنوعی: اگر او نقاب ویژگیهای دنیا را کنار بزند، دو جهان از شدت نور ذات او ذوب خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر زمان پیامبری به پایان رسیده است، ولی ظهور ولایت و رهبری در این زمان جاری است.
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال آن وجود مقدس باشد، خود نیز محبوب است؛ زیرا عشق به او به حقیقت همانند محبت به محبوب واقعی است.
هوش مصنوعی: چشم افرادی که حقیقت را میبینند، غیر از حقیقت نمیتواند چیزی را مشاهده کند. اما برای کسانی که به حقایق توجه ندارند، باطل به شکل واقعی در نظر میآید.
هوش مصنوعی: عشق، از دنیای دل خود بیرون آمد و به شکلی زیبا و ملموس در تمام جهان نمایان شد.
هوش مصنوعی: با اینکه تمام جهان از ثروت او بهرهمند شده، اما هیچ چیزی از او کم نشد و در عین حال نیز به ثروت او افزوده نشد.
هوش مصنوعی: تو جهانی را به وجود آوردهای که از ذات و حقیقت خودت نشأت گرفته است، و این جهان چنین زیبایی دارد که به صورت آدمی تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر دیدار کسی، چشمانت را به او بسپاری و تنها او را ببینی، باید برگردی و چشمی دیگر بخواهی تا بتوانی زیباییهای دیگری را نیز درک کنی.
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه صد بار هم چهرهاش را ببینی، نباید راضی شوی، چون او چهرههای دیگری هم دارد.
هوش مصنوعی: کسی که وجود خود را در سایه حقیقت پنهان کند، هیچکس جز خداوند نمیداند.
هوش مصنوعی: دل همه از احساسات پر شده و نگاه همه از عشق و محبت آکنده گردیده است، به گونهای که آرزو و خواستههای قلب و نگاه همه برآورده شده است.
هوش مصنوعی: اگر نشانهها و جلوههای دنیای ملموس وجود نداشته باشد، چگونه امکان دارد که زیبایی واقعی حقیقت آشکار شود؟
هوش مصنوعی: کسی که از دید ما پنهان بود، ناگهان ظاهر شد و ما به او پی بردیم. او نه ما بود و نه شما، اما اکنون ما و شما به یکدیگر پیوند خوردهایم.
هوش مصنوعی: هرگز کسی نشنیده است که فردی همزمان در خانه خود و در خانه خدا نیز حضور داشته باشد.
هوش مصنوعی: آن جواهر باارزش و آن سنگ قیمتی وقتی که از زمین بیرون آمد، به سرعت به زیبایی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: در برابر چشمان ما، هر دو حرف عین و غین یکسان به نظر میرسند، این گونه میبیند کسی که با یقین و باور قوی نگاه میکند.
هوش مصنوعی: چطور کسی میتواند درباره آزادی صحبت کند در حالی که محبوبش همیشه او را به خاطر موهای کسی دیگر در بند و گرفتار میکند؟
هوش مصنوعی: وقتی به چهره او نگاه میکنم، هر بار به شکلی جدید و زیبا متوجه魅ش میشوم. من به هر حال تحت تأثیر زیبایی او هستم و به آن قانع میشوم.
هوش مصنوعی: ابتدا باید به جستجوی دل و دید درون بپردازی و سپس میتوانی به تماشای زیباییهای خداوند که بر بندگان خود ظهور میکند، نائل شوی.
هوش مصنوعی: او آیینهای از تمامی موجودات ساخت و در آن، تصویر زیبایی و عظمت خود را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که زیبایی و جذابیت معشوق از جهات مختلف و به طور نامحدودی نمایان میشود. شاعر میگوید که هرتجلی و نمایشی از معشوق را میبیند و این زیبایی تنها محدود به یک دیدگاه نیست، بلکه از زوایای مختلف و به شکلی گستردهتر قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: من چون به خودم ایمان دارم و در ذات او غرق شدم، هرگز نمیتوانم صفات او را پیدا کنم. کسی میتواند صفات او را دریابد که همچون من اینگونه در ذات او محو نشده باشد.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههای تا مهرماه ۱۴۰۲ آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: ما با ملافید دربارهٔ تجربیات و وضعیتها صحبت کردیم، اما خود ما از آنها عبور کردهایم و دیگر به آن امور توجهی نداریم.
هوش مصنوعی: با ما از مسائل معنوی و کارهای عجیب و غریب صحبت نکنید، زیرا ما از این مسائل فراتر رفتهایم.
هوش مصنوعی: ما متوجه شدیم که همه اینها فقط توهم و خواب است و با شهامت از این رویاها عبور کردیم.
هوش مصنوعی: من گاهی به خاطر زیباییهای تو در آرامش و آسایش هستم و گاهی به خاطر پیچیدگیها و سختیهای عشق تو در پریشانی و بلاتکلیفی به سر میبرم. از این در تاریکی و کفر خود را احساس میکنم و از آن در روشنی و ایمان.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی که تا October 2023 موجود است، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: تو حقیقتی و جهان همه در حد تصور و گمان من است. مدتی است که به یقین، فقط گمان میزنم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهراحتی به خود او نزدیک شود، بلکه باید به پای او یعنی با احترام و تواضع به سمت او برود. هر کسی که بخواهد به او برسد، باید از دیار او عبور کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که او خود را پنهان کرده و کسی به دنبال او نیست، این همه تلاش و جستجوی ما به خاطر یافتن اوست.
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادههایی تا October 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: به خاطر چهره زیبای اوست که این همه مؤمن آشکار شدهاند و به خاطر موی اوست که این همه کافر به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا جای شرح و توصیف وجود ندارد، زیرا این یک حقیقت است که به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: ساقی و شراب هیچ فرقی ندارند، چرا که هر جا نگاه کنی، نشانههای مستی و تاثیر شراب را میبینی.
هوش مصنوعی: این تصویر و طراحی بدون شک به هنر مانی، نقاش و پیامبر زرتشتی، مربوط میشود و نشان میدهد که در این اثر، حقیقتی عمیق و معنوی نهفته است.
هوش مصنوعی: مردان در حال خوشی و وجد هستند، اما این شادی و سرور در ظاهر قابل مشاهده نیست. فقط نشانههایی از این حالت در آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از کاروانها پیش از این در این مسیر حرکت کردهاند، اما نکتهی جالب این است که هیچ نشانهای از آنها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در انتظار صبح، تلاشی برای به دست آوردن چیزی نکن، چرا که هنوز قدمی از خودت برنداشتهای.
هوش مصنوعی: در جمعی خاص، افرادی عادی و ناشناس حضور دارند که به بدنام کردن افراد نیکو نام میپردازند.
هوش مصنوعی: ما خود را به عنوان گنجی میدانیم که در پس آن یک راز و طلسم نهفته است و از طرفی، به ذات و صفاتی که مربوط به اوست، مربوط میشویم.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال نام اعظم هستی، از ما عبور نکن زیرا ما خود نام اعظم هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.