امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰
روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف
دیدم یکی غزالِ خرامان میان صف
با همرهان خویش به نخّاس خانه رفت
نخاس باز کرد یکایک در غُرَف
شاعر میان شارع و طرفه به غرفه بر
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶
ای اوج چرخ قصر معالیت را شرف
اسلام و دین گرفته به تو نصرت و شرف
بر خاتم شرف نسب پاک تو نگین
واندر جهان ز خاتم پیغمبران خلف
نام تو نعت صورت و فعل تو آمدست
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵
از قدر توست قبله اسلام را شرف
وز لفظ توست طالب انعام را لطف
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - مدح شرف الدین الب ارغون
کرد از جهان رحیل جهانی همه شرف
ای مملکت علی الله و ای فلک لاسلف
چون اسب رقعه دو سپهر پیاده رو
فرزین ملک را بر بود از میان صف
اختر فشان ز دیده سحابی بمن رسید
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۰
ای ناوک بلای ترا سینه ها هدف
در یتیم عشق ترا جان ما صدف
در راه اشتیاق تو ای کعبه مراد
هر دم هزار قافله دل شده تلف
عالم پر از تجلی حسن و تو وانگهی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳
گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف
مطرب زد این ترانه که می نوش لاتخف
خالی ز دوستی نبود هیچ پوستی
بر صدق این سخن گواهند چنگ و دف
آیا بود که صف نعالی به ما رسد
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۲
اصبحت زایرا لک یا شحنة النجف
بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف
تو قبله دعایی و اهل نیاز را
روی امید سوی تو باشد ز هر طرف
می بوسم آستانه قصر جلال تو
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم
ای کعبه سعادت وای قبله شرف
پاکیزه گوهر صدق شحنه نجف
پیش تو ای امام بحق چون صف نماز
در سجده بسته اند ملک صد هزار صف
ذات تو گنجنامه سر حقیقت است
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف
یارب مباد تیر بلا را دگر هدف
آمد ندا ز یار که گر مست و عاشقی
درکش بذوق جام فنا را و لاتخف
چون سوختم برآتش عشقش ملک بدوش
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶
خوبان، اگر چه هر طرفی می کشند صف
تو در میان جان منی، جمله بر طرف
حالا بپای بوس خیالت مشرفم
گر دولت وصال تو یابم، زهی شرف!
دور از تو نوبهار جوانی بباد رفت
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳۰
یا من علت بتربته رتبه النجف
تو در شاهواری و خاک نجف صدف
بدرالدجا تویی ز طلوع و غروب تو
بطحا گرفته نور نجف یافته شرف
گر دید بهر خاطرت از دیده آفتاب
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف
مطرب زد این ترانه که می نوش و لاتخف
آیا بود که صف نعالی بما رسد
چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف
بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف
مطرب زد این ترانه که می نوش و لاتخف
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
آیا بود که صف نعالی بما رسد
چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو
دری نداد پرورش این آبگون صدف
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
عمر تو گنج و هر نفس از وی یکی گهر
گنجی چنین لطیف مکن رایگان تلف
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
جامی چنین که میکشد از دل خدنگ آه
خواهد رسید عاقبت الامر بر هدف
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۰ - در زادروز کودک پدرمرده یی سرود
آن گوهر گرامی جانی، ز درج غیب
بعد از پدر چو شد متولد بصد شرف
تاریخ مولدش خرد اندیشه کرد و گفت:
«آن گوهر یگانه، یتیم آمد از صدف »
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۹
ساز تبختر است اگر مایهٔ شرف
این خواجه بوق میزند اقبال چنگ و دف
سیری کجاست تا نگری اقتدار خلق
بالیدگی مخواه ز گاوان کم علف
از رونق کمال تعین حذر کنید
[...]