کرد از جهان رحیل جهانی همه شرف
ای مملکت علی الله و ای فلک لاسلف
چون اسب رقعه دو سپهر پیاده رو
فرزین ملک را بر بود از میان صف
اختر فشان ز دیده سحابی بمن رسید
گفتا بگویمت لمن الملک قد کشف
رفت آنکه، از خزانه او آز شد غنی
رفت آنکه، از ستانه او جود زد صلف
بر در نهاد چرخ گمان شکل تیردار
آنرا که بود حضرتش آمال را هدف
از بس که آه، دامن گیسوی شب گرفت
بر روی ماه سوخته شد پرده کلف
چون چهره در نقاب کشید او عجب مدار
گر فتنه همچو زلف بشورد بهر طرف
او بود، دست ملک چو از کار بازماند
زین پس کجا امید بقبض و به بسط کف
نی نی هنوز نیست کرم سخره فنا
نی نی هنوز نیست امل طعمه تلف
بحر هنر بچرخ رساند همه عتاب
قصر سخابه مهر برآرد همی شرف
آن دوحه کمال که از بیخ بر گسست
کام جهان خوش است بدین میوه شرف
خورشید مکرمت شرف الدین که بخلاف
کم زاید از مشیمه دوران چنو خلف
صدر سپهر مسند و دُر جلال عقد
شاخ ارم حدیقه و شاه حرم کنف
بر زخمه تحکمش این چرخ گوژپشت
در کوش انقیاد کشد حلقه همچو دف
ای دردها، ز جرعه، کین تو عاریت
وی، صفوها ز جام رضای تو معترف
بگزیده خدمت تو زمانه بصد و لوع
بگرفته دامن تو سعادت بصد شرف
هر پایگه که منصب صدر سعید بود
اکنون تو راست زانکه توئی دُر آن صدف
میراث شرع جز به محمد کجا رسد
آن دوده را که مثل خلیلی بود شرف
زان پیش بین تر است دل پادشاه وقت
قلزم ز قطره فرق کند لولو از خذف
گوهر چو روشن است نگوید حدیث سنگ
عنبر چو حاضر است نگردد بگرد کف
اقبال چون تکلف این اقتراح کرد
بر نیت عزیز منه بعد از آن کلف
بر چرخ تکیه کم کن اگرچه غلام توست
می بین که روزگار چه عاق است و ناخلف
جز نام نیک کسب مکن زانکه مال و عمر
هستند روزگار تهی مایه را علف
بنگر به چیست زنده ثنای گذشتگان
کوتاه شد فقد عرف الشر من عرف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در قالب شعر، به ستایش مقام و شخصیت فردی خاص (احتمالاً یک پادشاه یا شخصیت مذهبی) پرداخته و ویژگیهای برجسته او را به تصویر میکشد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و استعارههای معنوی، از عظمت و شرف این شخصیت و تأثیر او بر جهانیان سخن میگوید. همچنین، به تنازع و تغییرات روزگار اشاره دارد و تأکید میکند که تنها نام نیک و زیباییهای اخلاقی، باقیمانده از انسانهاست و متاع دنیا ناپایدار است. شاعر با بیان اینکه میراث و علم تنها به دست پیامبر و شخصیتهای بزرگ وارد میشود، بر اهمیت اخلاق و یادگارهای نیک تأکید میکند. در پایان، به گذشتگان و فراز و نشیبهای زندگی اشاره کرده و به خواننده یادآوری میکند که یاد نیک از این شخصیتها باقی میماند.
هوش مصنوعی: علی درود بر تو! در این دنیا جایگاه والایی داری و تو، مملکت پرشکوهی به شمار میروی. ای آسمان، که پر از عظمت و شرف هستی!
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر زیبایی از یک اسب نیرومند و شجاع اشاره میکند که مانند یک رقعه یا کاغذی در میان دو آسمان میتازد. این اسب به همراه سوارش، که از خاندان پادشاهی است، با سرعت و جایگاه خاصی از وسط صف دشمنان عبور میکند. این تصویر نشاندهندهی شجاعت و قدرت سوارکار و اسب است که در میدان نبرد حضور دارند.
هوش مصنوعی: ستارهای از آسمان به من نزدیک شد و گفت که بگویم این ملک به کی تعلق دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از بخشش و ثروت خدا بهرهمند شد، رفت و کسی که از سخاوت او بهره برد، نیز رفته است.
هوش مصنوعی: چرخ زمان به گونهای عمل میکند که برای آنهایی که آرزوها و اهدافی دارند، نشاندهنده و پیشبینیکننده مسیرهای زندگیشان است. این افراد میتوانند آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت غم و اندوه، تاریکی شب به قدری بر چهره ماه سایه افکنده که پرده ضخیم آن سوخت.
هوش مصنوعی: هنگامی که او صورتش را در پوشش میپوشاند، شگفتی نکن، زیرا دامانی از زلفش میتواند فتنهگری کند.
هوش مصنوعی: او بود، وقتی که دست ملک از کار خود باز ایستاد، دیگر کجا میتوان به امید گرفتن و دادن چیزی بود؟
هوش مصنوعی: هنوز خبری از مرگ و نیستی نیست، هنوز فرصتی برای دستیابی به آرزوها و امیدها وجود دارد.
هوش مصنوعی: دریای هنر ما را به جایی میرساند که تمام نازیها و طعنهها را پشت سر بگذاریم و در نهایت، عشق و محبت به ما عزت و شرف هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: به درختی اشاره دارد که با کمال و زیباییاش برعکس مشکلات و سختیها رشد کرده و میوهاش مایه فخر و شادی جهان است.
هوش مصنوعی: خورشید بزرگی و نیکویی شرفالدین، که برخلاف دیگران کم نمیآید و از چشمه دوران نیکی تولید میکند.
هوش مصنوعی: در اوج آسمان، جایی که زیبایی و شکوه قرار دارد، درخت خوشبویی به نام ارم، باغی سرسبز و دلانگیز را شکل میدهد و سلطنت حرم را در سایهاش در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: بر اثر فشار و سختیهای این دنیا، چون چرخ کج و معوجی که به نظر میرسد، تلاش کن که خود را در برابر آن تسلیم کنی؛ مانند حلقهای که به دور دف پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: ای دردها، من از جرعهی عشق تو بهرهمند هستم و از جام رضایت تو به خوبی آگاه هستم.
هوش مصنوعی: زمانه به قدری خدمت تو را انتخاب کرده که با تمام افتخاراتش، دامن تو را گرفته و به دنبال سعادت توست.
هوش مصنوعی: هر مقامی که در زمان گذشته مربوط به سمت رفیع و خوشبختی بود، در حال حاضر فقط به تو تعلق دارد، زیرا تو گوهری هستی در آن صدف.
هوش مصنوعی: میراث دین و قانون الهی تنها به محمد (ص) تعلق دارد؛ زیرا نسل او چون نیاکان بزرگش، همچون خلیل، به احترام و مقام والایی دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: دل پادشاه به خاطر دیدن وقایع و حوادث، بسیار زیرکتر و باهوشتر از قبل شده است. او مانند اقیانوس عمیق و وسیع است که به راحتی میتواند دریای بزرگ را از یک قطره متمایز کند، همانطور که مروارید را از صدف تمیز میکند.
هوش مصنوعی: اگر گوهر (جواهر) درخشان باشد، نیازی به بیان داستان سنگی که بر آن است، نیست. وقتی عنبر (عطر خوش) حاضر است، دیگر نیازی به گشتن به دور نیست.
هوش مصنوعی: اقبال زمانی که پیشنهاد این موضوع را داد، بر نیت عزیز خود تکیه کرد و بعد از آن دچار پیچیدگی شد.
هوش مصنوعی: به خودت تکیه کن و به دیگران به چشم اعتماد ننگر، حتی اگر به نظر برسد که به تو خدمت میکنند. زیرا میبینی که زندگی چقدر سخت و غیرقابل اعتماد است.
هوش مصنوعی: فقط نام نیک بر جای بگذار و به دنبال مال و عمر طولانی نباش، چرا که زندگی برای انسانهای کممایه و بیمعنا، همچون علفی است که به آسانی از بین میرود.
هوش مصنوعی: بنگر به چه چیزهایی که زندهاند؛ ستایش مردان گذشته کوتاه شده است. کسی که بدی را بشناسد، به حقیقت آگاه شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف
دیدم یکی غزالِ خرامان میان صف
با همرهان خویش به نخّاس خانه رفت
نخاس باز کرد یکایک در غُرَف
شاعر میان شارع و طرفه به غرفه بر
[...]
ای اوج چرخ قصر معالیت را شرف
اسلام و دین گرفته به تو نصرت و شرف
بر خاتم شرف نسب پاک تو نگین
واندر جهان ز خاتم پیغمبران خلف
نام تو نعت صورت و فعل تو آمدست
[...]
افکند بحر عشق صدف چون به هر طرف
گوهرشناس بهر گهر نشکند صدف
ای ناوک بلای ترا سینه ها هدف
در یتیم عشق ترا جان ما صدف
در راه اشتیاق تو ای کعبه مراد
هر دم هزار قافله دل شده تلف
عالم پر از تجلی حسن و تو وانگهی
[...]
گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف
مطرب زد این ترانه که می نوش لاتخف
خالی ز دوستی نبود هیچ پوستی
بر صدق این سخن گواهند چنگ و دف
آیا بود که صف نعالی به ما رسد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.