گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳

 

آزرده کرد گزدم غربت جگر مرا

گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا

در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم

صفرا همی برآید از انده به سر مرا

گویم: چرا نشانهٔ تیر زمانه کرد

[...]

ناصرخسرو
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴

 

ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا

وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا

از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک

در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا

گر بی‌تو خواب و خورد نباشد مرا رواست

[...]

انوری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا

فریاد ازان دو سلسله مشک تر مرا

سنگین دل تو سخت تر از سنگ مرمر است

کوه غم است بر دل ازان سنگ، مر مرا

دی غمزه تو کرد اشارت به سوی لب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا

وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا

عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت

معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا

عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم

[...]

حسین خوارزمی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

آن چشم نرگس به سر آن پسر مرا

چون لاله ساخت غرقه به خون جگر مرا

نیک و بدی چو هست به تقدیر چون کنم

زاهد رسید هم زقضا این قدر مرا

دردی است در دلم که مداوا لبان اوست

[...]

صوفی محمد هروی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

بر قول مدعی مکش ای فتنه‌گر مرا

گر می‌کشی بکش به گناه دگر مرا

پیشت به قدر غیر مرا اعتبار نیست

بی اعتبار کرده فلک این‌قَدَر مرا

شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی

[...]

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

با هر که بد شوی فکنی از نظر مرا

منظور بودنی است بس است اینقدر مرا

بوی گل است موی دماغ ضعیف من

ناصح مده ز صندل خود دردسر مرا

اشکی ز دیده‌ای نچکاند حدیث من

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۴

 

ابروی او نرفت ز مد نظر مرا

در زیر تیغ، زندگی آمد بسر مرا

دارم چو شمع گردنی از موم نرمتر

تیغ برهنه است نسیم سحر مرا

زخم زبان مرا نتواند گرفته ساخت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵

 

پیچیده درد هجر تو بر یکدگر مرا

شاید غلط به نامه کند نامه بر مرا

از هیچ کس مرا گله ای نیست چون گهر

کز آب خود شده است گره سخت تر مرا

چون نور آفتاب، پر و بال من شود

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

از سر ببرد هوش و خرد آن پسر مرا

این چشم شوخ تا چه بیارد بسر مرا

زین سان که جلوه میکند آن مغبچه بدیر

در مسجد و حرم تو نبینی دگر مرا

زآن می که میبرد زو جودم سوی عدم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در شکایت از ممدوح گوید

 

گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا

بر درگه امیر نبینی دگر مرا

او باز تیز پنجه و من صعوهٔ ضعیف

روزی بهم فروشکند بال و پر مرا

او آفتاب روشن و من ذرهٔ حقیر

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

سودای عشق کرده زخود بی خبر مرا

آسوده دل نموده زهر خیر وشر مرا

بر هر چه بنگرم همه بینم جمال تو

عشق رخ تو کرده چه صاحب نظر مرا

هر گه ک نوک مژه ات آید به یاد من

[...]

بلند اقبال
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

در پردهٔ حُسن روی تو شد پرده‌در مرا

ای وای اگر ز پرده درآید به در مرا

جز خون دل که ریزدم از دیده بر کنار

حاصل نشد ز نخل محبت ثمر مرا

سر بر نگیرم از درت ار فی‌المثل به سر

[...]

نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - ترک عشقبازی

 

زاهد چرا؟ همی شکنی ساغر مرا

ساغر مرا به کف نه و بشکن سر مرا

خونم چو آب ریز، ز خنجر به روی خاک

از شیشه ام مریز، می احمر مرا

من مرغ آبیم ز چه منعم کنی ز آب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

تا سایهٔ تو بود پدر جان! به سر مرا

جز عشق تو نبود خیال دگر مرا

تو خشک لب شهید شدی بر لب فرات

وز این قضیه خون رود از چشم تر مرا

با حنجر بریدهٔ خود ای شهید عشق

[...]

ترکی شیرازی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

بربسته دست جور فلک پای اگر مرا

از چوب خشک ساخته پای دگر مرا

دارم بسی سپاس از این درد پای خویش

کازاد کرده از همه گون درد سر مرا

مانند آسمانم کز جای خویشتن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

از عقل، عشق کرده عجب بی خبر مرا

هر سو کشد چو مردم بی پا و سر مرا

افسانه میکنی سخنان مرا گمان

افسانه ایست نیز از این خوبتر مرا

هر نیمه شب خیال تو تا وقت صبحدم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمت‌زاده شیرازیست

 

تنها نباشد از ادب و شعر فخر من

هم فخر از پدر بود و هم پسر مرا

فرزندهای من همه دانشور و ادیب

بوده است اوستاد مسلم پدر مرا

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode