گنجور

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۸ - ترکیب بندی است که در توحید و زهد و پند و منقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و شیعیانش گفته

 

ای مانده بر در هوس این در فراز کن

عذر گذشته خواه «و» در توبه باز کن

نزدیک شو به طاعت و ز فسق دور باش

روزی دو رنجکی برو جاوید نازکن

چون منعمان زکوة بروی و ریا مده

[...]

۱۳ بیت
قوامی رازی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

ای باد، پرده زان گل نو رسته باز کن

گو بر فروز لاله، رخ و غنچه، ناز کن

باد بهار داغ کهن تازه میکند

مطرب، همان ترانه دلسوز ساز کن

در پرده نوش جنس مروق، که پیر کار

[...]

۷ بیت
امیر شاهی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در موعظه گوید

 

ایدل گدایی از کرم کار ساز کن

خود را زمنت همه کس بی نیاز کن

توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست

یعنی بروی غیر در دل فراز کن

گوهر بزهر چشم نیز زد ز ناکسان

[...]

۲۵ بیت
اهلی شیرازی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

آمد نگار بر در دل دیده باز کن

بنشین به عیش و در ز رقیبان فراز کن

با یار نازنین چو بیابی مقام امن

چندانکه ناز بیش کند تو نیاز کن

مطرب بیا که یار ندیم است و گل ببار

[...]

۶ بیت
شاهدی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۹ - فی مرثیه محمد قلی میرزا غفرالله ذنوبه

 

یارب تو دل نوازی آن دل نواز کن

درهای مغفرت به رخش جمله باز کن

بر شاخسار سدره و طوبی هر آشیان

کاحسن بود نشیمن آن شاهباز کن

کوتاه شد چو رشتهٔ عمرش ز تاب مرگ

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۶

 

ساقی ز کار من گره توبه باز کن

دست مرا به گردن مینا دراز کن

صوفی ترا چه کار به جام شراب ناب

کاری که کرده ای همه ی عمر، باز کن

شد صرف باده سیم و زر ما همه بیا

[...]

۸ بیت
سلیم تهرانی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷۷

 

مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن

وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن

فرصت سبک عنان و شب عمر کوته است

از آه نیمشب شب خود را دراز کن

محتاج را چه عقده ز محتاج وا شود؟

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۲

 

ای غنچه لب رعایت اهل نیاز کن

گر دل نمی دهی به سخن، گوش باز کن

۱ بیت
صائب
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۴

 

ای آنکه دل ربوده ای از دلربای ما

تا حال ما نداند از او احتراز کن

جز موج کس گره نگشود از دل حباب

زان تیغ آبدار مرا سرفراز کن

چون صید چشم او شدی ای بینوا اسیر

[...]

۳ بیت
اسیر شهرستانی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید

 

که ای خفته خوش به بستر خون؛ دیده باز کن

احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن

ای وارث سریر امامت؛ به پای خیز

بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن

طفلان خود به ورطهٔ بحر بلا نگر

[...]

۷ بیت
نیر تبریزی
 

ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۱۵

 

آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن

پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن

با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز

آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن

از چشم بد کنند همه خلق احتراز

[...]

۱۵ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵

 

طبعم نشاط کرد به انشاد این غزل

در اقتفا به خواجۀ کابینه ساز کن

دیدی کفیل خارجه را چون وزیر کرد

آن موی ریسمان کن و گنجشک باز کن

یا خود مدیر خارجه را چون کفیل ساخت

[...]

۴ بیت
ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۵۲ - در استقبال غزل رئیس الوزرا

 

ای بارگاه حسن تو محمود ایاز کن

وی خسروان به پیش ایازت نیاز کن

ویرانه ساز کعبهٔ دل‌ها چو سومنات

محمودی ای به کشور جان ترکتاز کن

چشم بهانه گیر تو دنبال فتنه کرد

[...]

۱۲ بیت
عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای نرگست به خلق در فتنه بازکن

وی سنبل تودست تطاول درازکن‌*

چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب

همچون مریضکان ز مرگ احترازکن

الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ

[...]

۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

دارم بتی به غیر در مهر باز کن

وز عاشقان بی دل خود احتراز کن

از تار مو بگردن دلها رسن فکن

وز چشم مست در همه جا فتنه‌ساز کن

دیدند چشم و ابروی آن شوخ در ازل

[...]

۷ بیت
صغیر اصفهانی