آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن
پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن
با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز
آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن
از چشم بد کنند همه خلق احتراز
من گشته ام ز چشم نکو احتراز کن
رندِ شراب خوارم و در سینه ام دلی است
پاکیزه تر ز جامۀ شیخِ نماز کن
من از زبانِ خویش ندارم شکایتی
چشم است بیشتر که بود کشفِ راز کن
بویی ز بوستانِ مَحَبَّت نبرده اند
سالوس زاهدانِ حقیقت مَجاز کن
این حاجیان به حشر عِنان در عِنان روند
با اشترانِ طَیِّ طریقِ حِجاز کن
من پروراندَمَت که تو با این بها شدی
طفلی ندیده ام چو تو بر دایه ناز کن
کی آرزویِ سَلوی و مَنّ ره دهد به دل
آن اکتفا به نان و پنیر و پیاز کن
آن را که آز نیست به شاهان نیاز نیست
سلطانِ وقتِ خویش بود ترک آز کن
نه زور سود داد و نه زاری عِلاج کرد
آری ، زرست زر ، گره از کار باز کن
ما را هوایِ خدمتِ فرمانروایِ مُلک
هست از هوایِ رویِ بُتان بی نیاز کن
فرّخ وُثوقِ دولت کز عدلِ او نماند
دستِ طمع به مالِ رعیّت دراز کن
جز تُرکِ من که تازه کند مشق تُرکتاز
در عهدِ او نماند دگر تُرکتاز کن
دشمن به دار کرد ، ببین چون کند به دوست
آن دشمنانِ خویش چنین سرفراز کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان درد و نارضایتی او از عشق و فراق میپردازد. شاعر از معشوق خود (بت) گلهمند است که در برخورد با محبت و احساساتش بیتوجهی میکند و این امر او را آزردهخاطر کرده است. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود سخن میگوید و به ناز و غنج او اشاره میکند. در عین حال، شاعر به نقد زاهدان و ریاکاران میپردازد که از حقیقت دورند و تنها به ظواهر میپردازند. در نهایت، او بر اهمیت وفاداری و صداقت در عشق تأکید کرده و به عدالت و درستی در روابط انسانی اشاره میکند. شاعری که هنوز هم به امید و آرزوهایش وفادار مانده و نسبت به بیوفایی و نداشتن عشق، غمگین است.
هوش مصنوعی: من از آن معشوقِ دیوانهوار خوشخود بزرگطلبی رنجیدهام؛ پاهایت را از محدودهات فراتر نگذار.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه خطِ مشکین بر روی چهرهاش نقش بسته، همچنان آن جوان نازکدل نمیتواند از زیبایی خود دست بکشد.
هوش مصنوعی: همه مردم از چشم بد به من نگاه میکنند، اما من از چشم خوب هم باید احتیاط کنم.
هوش مصنوعی: من انسانی سرزنده و عشقدوست هستم، و قلبم خالی از آلودگی است و پاکتر از لباس کسی است که تنها به نماز و ظواهر توجه دارد.
هوش مصنوعی: من از صحبتهایم هیچ شکایتی ندارم، بلکه این چشمها هستند که بیشتر از زبان، رازها را فاش میکنند.
هوش مصنوعی: زاهدان دروغین که ادعای حقیقت دارند، هیچ بویی از باغ عشق نبردهاند. آنها فقط در ظواهر و مجازها غوطهورند و از عمق محبت بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: این زائران به سوی محشر با آرامش و همراهی هم، همانطور که با شتران در راه حج حرکت میکنند، پیش میروند.
هوش مصنوعی: من تو را پرورش دادم تا اینکه به این مقام رسیدی. هرگز طفلی را مانند تو ندیدهام که اینقدر به دایهاش ناز کند.
هوش مصنوعی: کسی در دلش به دنبال آرزوهای بزرگ نیست و به این قناعت کرده که با نان و پنیر و پیاز زندگی کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی آز و تمایل به چیزهایی نداشته باشد، نیاز به درباریان و بزرگان ندارد. او باید در دورهی خود، بر خویشتن تسلط داشته باشد و از آز دل بکشد.
هوش مصنوعی: نه تلاش و کوشش نتیجهای بخشید و نه گریه و زاری مشکلی را حل کرد. بله، تنها ثروت است که میتواند مشکلات را برطرف کند.
هوش مصنوعی: ما تمایل داریم به خدمت کردن فرمانروای کشور، و از زرق و برق ظاهری معشوقها بینیاز باشیم.
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی به کسی میرسد که عدالت او اجازه ندهد کسی به اموال مردم چشم طمع بدوزد.
هوش مصنوعی: جز معشوق من که رشته این عشق را تازه میکند، در زمان او دیگر کسی نیست که این محبت را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که وقتی دشمنان به دشمنی خود ادامه میدهند و او را به سختی مجازات میکنند، باید دید که چه برخوردی با دوستان خود خواهند داشت. در حقیقت، به این موضوع اشاره میکند که رفتار انسانها با دیگران، به ویژه با دوستان و نزدیکانشان، مهم است و ممکن است دو رویه متفاوت داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مانده بر در هوس این در فراز کن
عذر گذشته خواه «و» در توبه باز کن
نزدیک شو به طاعت و ز فسق دور باش
روزی دو رنجکی برو جاوید نازکن
چون منعمان زکوة بروی و ریا مده
[...]
ای باد، پرده زان گل نو رسته باز کن
گو بر فروز لاله، رخ و غنچه، ناز کن
باد بهار داغ کهن تازه میکند
مطرب، همان ترانه دلسوز ساز کن
در پرده نوش جنس مروق، که پیر کار
[...]
ایدل گدایی از کرم کار ساز کن
خود را زمنت همه کس بی نیاز کن
توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست
یعنی بروی غیر در دل فراز کن
گوهر بزهر چشم نیز زد ز ناکسان
[...]
آمد نگار بر در دل دیده باز کن
بنشین به عیش و در ز رقیبان فراز کن
با یار نازنین چو بیابی مقام امن
چندانکه ناز بیش کند تو نیاز کن
مطرب بیا که یار ندیم است و گل ببار
[...]
یارب تو دل نوازی آن دل نواز کن
درهای مغفرت به رخش جمله باز کن
بر شاخسار سدره و طوبی هر آشیان
کاحسن بود نشیمن آن شاهباز کن
کوتاه شد چو رشتهٔ عمرش ز تاب مرگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.