گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت رضا(ع)

 

عقل ضعیف خویش نگه دار از شراب

در زیر بال موج منه بیضه حجاب

تا از سهیل عقل توان سرخ روی بود

رنگین مساز چهره به گلگونه شراب

تخم افکن شرار شود پنبه زار مغز

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

بنشین که بی‌رخ تو ندارم قرار و تاب

عمر عزیز من چه به رفتن کنی شتاب!

صد نکته هست در تو که در آفتاب نیست

حسن تو احتیاج ندارد به آب و تاب

معشوق اگر نجیب بود حسن شرط نیست

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - خطاب به قاضی سعید قمی

 

ای جوهری که درته این هشت نُه بساط

چشم خرد ندیده چو تو یک در خوشاب

مینائی سپهر ز خمخانة عقول

آورده کم به نشئة طبعت دگر شراب

چرخ از بیاض صنع به عمر دراز خویش

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - جواب فیاض به میرزا محمد سعید

 

ای آنکه در کف تو ورق چون رخ نگار

بی‌خامه می‌زند رقم نقش خط بر آب

وی مظهر عجایب فطرت که طبع تو

قادرترست بر سخن از چشم پرحجاب

نخل بلند همّت گلزار خاطرت

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - ترکیب‌بند در رثای محمدعلی نام از شاگردان فیاض

 

با آفتاب مهر رخش بود پنجه‌تاب

گفتی به روی گل سخن تلخ چون گلاب

می‌خواست زینب چمن خلد، روزگار

از گلشن زمانه از آن کردش انتخاب

رفت از سرای فانی سوی سرای خلد

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

اوراق روز و شب همه طی شد به صد شتاب

حرفی نخواهد چشم شعورت ازین کتاب

برعارضت نه موی سفید است هر طرف

سیلاب عمر کف بلب آورده از شتاب

از دست رفت عمر و، نشد فکر توشه یی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۸

 

جانسوزتر کند گل رخسار را حجاب

سوزنده تر بود ز پس شیشه آفتاب

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۸۸ - جگر کباب پز

 

شوخ جگر کباب پزم هست آفتاب

در خانه تا برم جگرم می کند کباب

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » در منقبت امام رضا (ع)‏

 

تنها نهان نگشته صدف در نقاب آب

از شرم ریزش تو به کهسار شد سحاب

کی پیش ابر جود تو از بحر دم زند

دزدد به سینه اش نفس خامشی حباب

آنجا که باد گلشن خلقت وزد، شود

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲

 

ممسک اگربه عرض سخا جوشد ازشراب

دستی بلند می‌کند اما به زیرآب

طبع‌کرم فسردهٔ دست تهی مباد

برگشت عالمی‌ست ستم خشکی سحاب

این است اگر سماجت ارباب احتیاج

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - مطایبه

 

پرسید دوش ساده دلی از من این سخن

با سینهٔ پرآتش و با دیدهٔ پرآب

کاندر زمانه هر چه بود، نیست بی سبب

خواه آشکار جلوه کند، خواه در حجاب

این معنی ازکجا زده سر، در تعجبم

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب

از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب

دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم

ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب

واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است

[...]

سعیدا
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

در موسمی که خیمه زند در چمن سحاب

طرف چمن خوش است می و نغمه ی رباب

نگذشت و نگذرد دمی و لحظه ای مرا

شیب و شباب جز به غم شاهد و شراب

می خور به بانگ چنگ لب جو که غم برد

[...]

رفیق اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

بختم به خواب کرد ز وصل تو کامیاب

بیداریئی زبخت ندیدم مگر به خواب

غیر از خیال روی تو در چشم قطره بار

هرگز کسی ندیده که نقشی زند بر آب

ای عمر رفته چند به باز آمدن درنگ

[...]

سحاب اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف

 

اندر میانه شد مایی ما حجاب

ورنه جمال دوست خود هست بی نقاب

چون علم عاشقی در سینه مختفی است

آن به که بستریم این دفتر و کتاب

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در منقبت علی‌بن ابیطالب صلوات‌لله علیه فرماید

 

دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب

پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب

بیدار بود خادمکی در سرای من

گفت‌از چه‌خواب می‌نروی دادمش جواب

کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود

[...]

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸

 

در کامش ای فلک زدی آتش به جای آب

خاکت به حلق باد بدین گونه احتساب

با این ستم هنوز ترا چشم آفرین

با این گنه هنوز ترا بویه ی ثواب

آبی به حلق سوخته ی او نریختند

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۴

 

حیرت به‌جای حفظ و تزلزل به‌جای تاب

بیمار کربلا به پدر کرد این خطاب:

صفایی جندقی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode