گنجور

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۵ - در طلبِ اسب از نظام السلطنه

 

چشمم سپید شد به رَهِ انتظارِ اسب

پیدا نشد ز جانب سوران سوارِ اسب

آری شدید تر بود از موت بی گُمان

چون انتظار های دگر انتظار اسب

با اسب می کنند همه مردمان شکار

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۷ - در مدح اعتضادالسَّلطنه

 

مقبول باد طاعتِ شَهزاده اعتضاد

عیدِ سعیدِ فطر بر او فرخجسته باد

چون از جوان بسنده بود طاعتِ خدای

هر طاعتی که کرد خدا را پسنده باد

واجب نمود سجدۀ حقّ را به خویشتن

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۴ - در مدح امیر نظام

 

چونان شدم ضعیف که گر نه سخن کنم

در مجلسی ، کسی بنبیند که این منم

ور هم سخن کنم ، بجز از ناله نشنوند

ز آن رو که همچو نی شده از لاغری تنم

مو در بدن به جایِ نخ آمد مرا از آن

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۰ - در مدحِ حضرتِ مولای متقیان

 

گفتم رهینِ مهرِ تو شد این دلِ حزین

گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین

گفتم قرینِ رویِ تو باشد همی قمر

گفتا سهیل باشد اگر با قمر قرین

گفتم که آفرین به رخِ خوبِ یارِ من

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۵ - تسلیت به دوستِ پدر مرده

 

سخت است گرچه مرگِ پدر بر پسر همی

هان ای پسر مخور غم از این بیشتر همی

در روزگار هر پسری بی پدر شود

تنها تو نیستی که شدی بی پدر همی

اسکندرِ کبیر که می رفت از جهان

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

تا بر سر است سایۀ شه زاده ایرجم

گویی مگر به تاج فریدون مُتَوَّجَم

ما هر دو شاه زاده و ما هر دو ایرجیم

اما چه ایرجی بود او ، من چه ایرجم!

با خلقتش چو خلقت خود می کنم قیاس

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۱۵

 

آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن

پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن

با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز

آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن

از چشم بد کنند همه خلق احتراز

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷ - مرثیه

 

رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را

یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را

آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۹ - مرثیه

 

سرگشته بانوان وَسَطِ آتشِ خِیام

چون در میانِ آبْ نُقُوش ستاره‌ها

اطفالِ خردسال ز اطرافِ خیمه‌ها

هرسو دوان چو از دِل آتشْ شَراره‌ها

غیر از جگر که دسترسِ اَشْقِیا نبود

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۱ - جاه و جلال علی (ع)

 

اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست

چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست

بر مسندِ دَنی فَتدَلّی نِهاد پای

دستی ز غیب آمد و بر پشتِ او نشست

چون دستِ حق بُد و اثرِ لطف ِ دوست بود

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۴۰ - هجو اسب

 

فرمان روای شرق که عمرش دراز باد

می خواست زحمت من درویش کم کند

از پیری و پیادگی و راه های دور

فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند

اسبی کرم نمود که از رم به خاطرم

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶۱ - قطعه

 

گویند ماکیان را باید گرفت و کشت

گر بر خلاف رسم کند نغمۀ خروس

بر گو که چون کنند اگر شاعری کند

شاعر پسند کودکی آماده چون عروس

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۸ - دو هدیه

 

آمد مرا دو هدیه چو دو قرص مهر و ماه

با نامه‌ای دو چون دو طبق گوهر ثمین

از هیأت شریفه نسوان ری که باد

بر هیأت آفرین و بر این هیأت آفرین

یک نامه بود حاوی اشعار دل پسند

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴

 

افسارش از بریشم و پالان ز مخملست

هر چند بد صدا است ولیکن مجللست

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵

 

طبعم نشاط کرد به انشاد این غزل

در اقتفا به خواجۀ کابینه ساز کن

دیدی کفیل خارجه را چون وزیر کرد

آن موی ریسمان کن و گنجشک باز کن

یا خود مدیر خارجه را چون کفیل ساخت

[...]

ایرج میرزا
 
 
sunny dark_mode