نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید
خنده چو بیوقت گشاید گره
گریه از آن خندهٔ بیوقت به
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۸ - صبح
چون دل شب حاملهٔ مهر گشت
بر شب حامل مه کامل گذشت
حامل یک ماهه نه بل یکشبه
تاجوری زاد در آن کوکبه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۴ - صفت مسجد جامع
مسجد جامع که ز فیض اله
زمزمهٔ خطبهٔ او تا به ماه
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۳ - نامه چهارم
در دل او غصه و غم شد گره
همچو کمان خم شد، و لاغر چو زه
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۴
ای ز همه صورت خوب تو به
صورک الله علی صورته
روی تو آیینه حق بینی است
در نظر مردم خودبین منه
بلکه حق آیینه و تو صورتی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵
سیب زنخدان تو را به ز به
یافت دلم متعه الله به
دانه خال از ذقنت چون نمود
دانه چو هرگز ننماید ز به
گشت به از دانه خال آن ذقن
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۴۲
حرص چه ورزی که ز سودا و سود
پنج تو شش گردد و هشت تو نه
رنج طلب را همه بر خود مگیر
یطلبک الرزق کما تطلبه
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
هیچ گشادی نبود در گره
گر نشود کار به آن بند به
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶ - مناجات سیم متضمن اشارت به آنکه موجب غفلت آدمی از نور شهود او دوام فیض و استمرار وجود اوست و اگر فرضا یک لحظه آن فیض منقطع شدی همه کس بر آن معنی مطلع گشتی
کارگرانند درین کارگاه
ز آتش لا سوخته در لااله
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۷ - مناجات چهارم در التجا و اعتصام به ذوالجلال والاکرام و طلب توفیق در تحقیق این مقصد و مرام
در کف ما مشعل توفیق نه
ره به نهانخانه تحقیق ده
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۵ - در فضیلت مطلق سخن که در فضیلت وی سخن مطلقا نیست
هر گره از وی گهری بلکه به
بسته در آن گوهر دیگر گره
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین
یا به میانش الفی کرده راه
گشته پی نفی سوی لااله
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۴ - مقاله دوم در بیان آفرینش آدم که آیینه ذات و مظهر جمعیت اسماء و صفات آفریننده است سبحانه و تعالی
پیش نگاری شوی آیینه نه
کش نبود هیچ ز آیینه به
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۶ - مقاله سیم در بیان آنکه آدمیت آدمی نه به صورت ماء و طین است بلکه به سعادت اسلام و دین است و اول ارکان این سعادت اقرار است به کلمتین شهادت
چرخ که آمد به تو مقراض ده
اطلس او در دم مقراض نه
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۱ - حکایت زشت رویی که خریدار کور یافته بود و وجه ناسره خود را در پیش وی می ستود
بر بصر اهل نظر جلوه ده
در نظر بی بصرانش منه
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۳ - حکایت آن صاحب کرم که بر همیان درم از رشته تدبیر پندگویان بند نهاد
هر چه دهی از سر انصاف ده
قفل عدم بر در اسراف نه
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
پای مروت به سوی مروه نه
چهره صفوت به صفا جلوه ده