گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷ - سیرچمن

 

از پی تفریح شدم صبحدم

در چمنی غیرت باغ ارم

دلکش و جان پرور خاطرنشین

روح فزا همچو بهشت برین

سرو ز موزونی قامت در آن

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - دف و مطرب

 

دف به کف مطربکی تیز هوش

داشت چنین از ره معنی خروش

کی عجب این جور و جفا تا بکی

جور به این بی سروپا تا بکی

خلق به یک حلقه غلامی کنند

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - بلبل و پروانه

 

بلیلی از نالهٔ مستانه‌ای

کرد مباهات به پروانه‌ای

گفت اگر عاشقی ای بی نوا

همچو من از سینه برآور نوا

این همه اسرار نهفتن چرا

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - اسباب درویشی

 

بوالهوس دل به هوا بسته‌ئی

گفت بدرویش ز خود رسته‌ئی

کاین دل من مایل درویشی است

در طلب مصلحت‌اندیشی است

خضر ره من شو و بنما رهم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - خودبینی

 

اسب سواری لب آبی رسید

مرکبش از پویه بماند و رمید

زجر همی کردش و همت گماشت

اسب بجا مانده و سودی نداشت

صاف ضمیری که بدش جان پاک

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - احمد و محمود

 

دخترکی سن دهش ناتمام

ناشده در خانهٔ شویش مقام

بود یکی روز به طی طریق

کش گذر افتاد بچاهی عمیق

کرد در آن چاه نگاه و نشست

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - کشف راز

 

گفت کسی با دگری راز خویش

کرد در آن مطلبش انباز خویش

لیک بگفت این سخن انشامکن

پیش کسی راز من افشا مکن

روز دگر آنچه بدو گفته بود

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - حکایت

 

خواجهٔ دنیا طلب کاهلی

مست خرافت ز خدا غافلی

ز اهل خساست به جهان طاق بود

منکر بخشایش و انفاق بود

داشت غلامی که ز خوبی تمام

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - حکایت

 

عارفی از ضعف به بستر فتاد

مرگ برویش در محنت گشاد

موسم آن شد که از این خاکدان

روی کند در وطن جاودان

خویش و اقارب همه غمگین او

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - حکایت

 

شیر خدا رهبر اهل یقین

حیدر صفدر شه دنیا و دین

سوی قبورش بفتادی گذار

گفت که ای معتکفان مزار

باغ و سرا سیم و زر و خانمان

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - اعتذار

 

دفتر جان بخش و داد بشر

عیب مدان باشد اگر مختصر

شهد شکر در کمی افزونتر است

سنگ همانا ز کمی گوهر است

باری از این بحر که شد اقتباس

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode