×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعت
گر نپذیرد ز من هیچ کس
آنکه نگه میکند آنم نه بس
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
دل نه همان قطرهٔ خون است و بس
کز خود و اشام برادر نفس
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
چرخ که زیر است و زبر هر نفس
زیر و زبر کردهٔ عشق است و بس
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۷ - کینهٔ برادر و مهر دوست
هر دو نمودند که یاریم و بس
وین دم یاری است در آخر نفس
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۵ - عرض نامه پیش محبوب
کیست، کدام است، کجا و چه کس
باز که بر دست به رویم هوس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۰ - نعت سیم منبی از بعض معجزات وی که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز
سایه ندیدت به زمین هیچ کس
نور بود سایه خورشید و بس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۹ - صحبت اول با پیر روشن ضمیر در تاریکی شب ظن و تخمین و رسیدن مرید به واسطه وی به دولت علم الیقین
گفتمش ای خضر مسیحا نفس
خضر و مسیحا تویی امروز و بس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۲ - مقاله اول در آفرینش عالم که آینه جمال نمای اسماء و صفات آفریننده است سبحانه و تعالی
ناظر و منظور همو بود و بس
غیر وی این عرصه نپیمود کس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۴ - مقاله دوم در بیان آفرینش آدم که آیینه ذات و مظهر جمعیت اسماء و صفات آفریننده است سبحانه و تعالی
آینه ای شد که بر او چشم کس
چون نظر انداخت خدا دید و بس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخشِ ۲۵ - حکایتِ مسافرِ کنعانی که بهرسمِ ارمغانی، آینهای نورانی پیشِ روی یوسف (علیهالسلام) نهاد
نیست جهان را به صفای تو، کَس
غافل اَزین، تیرهدلانَند و بَس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۰ - مقاله پنجم در اشارت به روزه رمضان که نوریست کثیرالفیضان هم روح را شمع انجمن افروز است و هم نفس را برق خرمن سوز
روزه خاصان نه همین است و بس
بلکه بریدن بود از هر هوس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۳ - حکایت آن صاحب کرم که بر همیان درم از رشته تدبیر پندگویان بند نهاد
چون بپرد طوطی من زین قفس
بهره فرزند خداوند بس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
گر به ادیمت نبود دسترس
جلد قدم پای فزار تو بس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۲ - مقاله یازدهم در نشان دادن از حال صوفیان که نشان ایشان بی نشانی است و زندگانی ایشان در جان فشانی
از شکرستان چو برآرد نفس
طوطی جان ها شود آنجا مگس
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
حصه دهقان چو شوی غور رس
دانه اشک و که رویست و بس