اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - مدح خواجه صدرالدین قاضی مراغهٔ وزیر سلطان طغرل
کار دو گیتی به کام صدر اجل باد
جایگه دشمنانش صدر، اجل باد
کعبه آمال حرز دولت و دین آنک
با شرف او زحل وضیع محل باد
نوبت عمر ابد بنام بلندش
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - توصیف شب و مدح سید فخرالدین عربشاه امیر قهستان «علاءالدوله»
دوش که این شهسوار کره ابلق
از قرپوس غروب گشت معلق
شام سیه گر، بزیر دست فرو داد
مهره ی اصفر ز طرف رقعه ازرق
از سر زین کوهه ی افول در افکند
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - مدح شرف الاسلام صدرالدین خجندی رئیس شافعیه اصفهان
ای بوجود تو زنده پیکر انعام
کرده جلال تو شهربند، بر اوهام
پشت کرم صدر دین که با نسب تو
یافت خجند افتخار بر همه اسلام
لمعه رای تو نور شمسه ی خورشید
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - مدح خواجه امام ظهیرالدین بلخی
ای بمدیحت روان زبان فریقین
شاکرت از صد زبان روان فریقین
قاضی عادل ظیهر دین که بحق شد
کلک تو سلطان کامران فریقین
بنده ی آزاد کرده ی در جاهت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
بی غم عشق تو دل بکار نیاید
جان نبود آب و گل بکار نیاید
عقل برافشاند کیسه لیک ز تقصیر
در رخ تو جز خجل بکار نیاید
شمع دلت خوانم ای عزیزتر، از جان
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
خوی تو باجور روزگار بسازد
حسن تو با لطف کردگار بسازد
وعده وصلت بکوش هوش فروخوان
تا برود کار انتظار بسازد
بر پی بوی گلی ز باغ رخ تو
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
وقت بیاید که دور غم به سر آید
صبح وصال از شب امید برآید
عمر عزیز از سر وداع بر آرد
آن دو سه روز فراق هم به سر آید
بر درِ این سخت خفته، صبر کنم صبر
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
آتش عشق تو چون زبانه برآرد
دود ز دل، از سر زمانه برآرد
حلقه ی زلفت زهر دری که درآید
دست سیه زود گرد خانه برآرد
پای درآید بسنگ بازی جان را
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
پایه حسن تو آفتاب ندارد
مایه ی زلف تو مشکناب ندارد
مستی چشم خوش تودید چو نر گس
گفت که دارد خمار و خواب ندارد
ساغر لاله نمونه دهن توست
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
تو که از درد سری آه کنی
چه حدیثی سر این راه کنی
شمع آن مجلس اگر زانکه توئی
گشته ناگشته چرا آه کنی
افسری برنهدت عشق چو نای
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
دیده ی مور است، یا دهان که تو داری
پاره ی موی است، یا میان که تو داری
جز به سخن های دلفریب نشانی
می نتوان داد از آن، دهان که تو داری
چون تو بمیدان دل سوار بر آئی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
صبحدم آن روی چون نگارچه شوئی
ابر نئی روی لاله زار چه شوئی
آب حیات است غبغب تو فسرده
پس تو بدین آب خاکسار چه شوئی
جوشن شمشاد لاله بوی چه بندی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹
خسرو دشمن شکن که صورت فتحش
در سر تیغ جهانگشای توان دید
با سخطش، صولت عقاب توان یافت
در نظرش، سایه همای توان دید
هندوی شب را ز گرد طره چترش
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵
از تو ننالم به هیچکس که به دشمن
شرط نباشد بدوستان گله کردن
یک دلی اندرجهان کجاست که با او
یک گله بتوان ز یار ده گله کردن
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۰
وحی صریحی ز آسمان سعادت
آیت حق در نظام شان معانی
مسند تو وقف پیشگاه حقایق
جای خرد طرف آستان معانی
بر فلک رای تو مدار مدارج
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵
ای گهرپاک کز خزاین افلاک
بر سر بازار آخشیج فتادی
آب جواهر بلون چهره ببردی
داد طراوت به حسن و ملح بدادی
در دل یاقوت خون زغبن گره شد
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶
طنز کنی هر زمان که از تو چه دارم
آه از آن شوخ دیدگان که تو داری