گنجور

 
اثیر اخسیکتی

کار دو گیتی به کام صدر اجل باد

جایگه دشمنانش صدر، اجل باد

کعبه آمال حرز دولت و دین آنک

با شرف او زحل وضیع محل باد

نوبت عمر ابد بنام بلندش

کوفته در صدر بارگاه ازل باد

سایل بی برگ با عنایت جورش

چون گل صد برگ در حمایت ظل باد

سینه شیران ز بهر رتبت و رایش

کردن طاعت نهاده پیش کفل باد

گر سوی رایش نگه کند به تکبر

دیده خورشید مبتلای سبل باد

تیره دلی را که نقص او بزبان برد

حرف بکار اندرش زبان وَرَل باد

حاسد جاهش ببوستان بقا، در

چون بگلستان در اوفتاده جعل باد

رخش قضا بامضای عزم عجولش

چون شترلوک در میان و حل باد

ای ز شرف بر سپهر کرده تقدم

پای محل تو بر جبین زحل باد

موسم اضحی شتاب کرد بخدمت

اسب نجاحش بزیر ران امل باد

وز پی قربانت شرع اگر نه پسندد

چرخ ندا کرده خون جدی و حمل باد

وآنکه کم آید بحضرت تو چو خادم

گوشتی و نان و هیزمش بخلل باد

زین سه غمش باز خر که ضامن عمرت

تا به قیامت خدای عز و جل باد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode