باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۴
اگر دل دلبری دلبر کدامیوگر دلبر دلی دل را چه نامی
دل و دلبر بهم آمیته وینمندانم دل که و دلبر کدامی

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » پریدن از سر بامی به بامی
پریدن از سر بامی به بامی
نبخشد جره بازان را مقامی
ز نخچیری که جز مشت پری نیست
همان بهتر که میری درکنامی

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بگو ابلیس را از من پیامی
بگو ابلیس را از من پیامی
تپیدن تا کجا در زیر دامی
مرا این خاکدانی خوش نیاید
که صبحش نیست جز تمهید شامی

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » مرا از منطقید بوی خامی
مرا از منطقید بوی خامی
دلیل او دلیل ناتمامی
برویم بسته درها را کشاید
دو بیت از پیر رومی یا ز جامی

رشیدالدین وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح اتسز
نگارینا ، بهر معنی تمامی
دل از وصل تو یابد شاد کامی
بقامت حسرت سرو بلندی
بطلعت غیرت ماه تمامی
ثغوزک مثل عقدالدر حسنا
و عقدالدر متشق النظامی
و مجهک کالهلال اذاتبدی
یشق سناه اودیةالظلامی
خور تابان ، که سلطان نجومست
کند پیش جمال تو غلامی
پریروی و پری خویی و با ما
نه جفت […]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۲
من آن بهتر که باشم رند و عامی
که نیکو نیست عشق و نیکنامی
نوشتند از ازل بر سر چو جامم
کران لب باشدم بس تلخکامی
بدان ساعد بغین شد لاف سیمم
که آن از سادگی بودست و خامی
مه نو ز ابرویش خود را فزون دید
همین باشد نشان نا تمامی
کمال این پنج بیت آن پنج گنج است
که ماند از تو […]

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
اَلا مَن مُبَلِغٌ سَلُمی سَلامی
که در راهش دهم جان گرامی
نسیم صبح و بانگ مرغ برخاست
نَسیمی هاتَ لی کَأسُ المُدامی
مکن ناصح مرا دیگر ملامت
فَاِنّی لا اُبالِی بِاَلملامی
مغنّی ساز کن صوت و صدائی
لَیُجلُوا مِن صَد اَقلبی الظَّلامی
مرا با درد خود بگذار همدم
لَقد اَعیی اَطِبائی سَقامِی
ز بس تیر آمده بر دل ز جورت
سِهام قَد عَلَت فوقَ السِّهامی
بکُش اسرار […]
