ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۸
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ز منظر همچو گوهر با کمالی
ز مخبر همچو بشکسته سفالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
بدو گفت ار بنالی ور ننالی
مرا زشتی و یا خوبی سگالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
بدان روزی که از تو شد چه نالی
وزآن روزی که نامد چه سگالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو زیر چنگ پیش من بنالی
دو رخ بر خاک پای من بمالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
بسا روزا که تو پیشم بنالی
دو رخ بر خاک پای من بمالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
اگرچه بی وفا بد سگالی
به درد من تو از من بیش نالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
مرا گویند بیهوده چه نالی
چرا چندین ز بد مهری سگالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
دلم گوید مرا از بس که نالی
به ناله بر، نالان را همالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
چرا کردار بیهوده سگالی
ز بخت نیک و روز نیک نالی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
ز بخشودن همی بر وی بنالی
و لیکن تو بدین ناله وبالی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - مسمط در مدح امیر شمس الدین
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۹ - در ناخن گرفتن صاحب
سحرگاهی به نزد خواجه رفتم
که بفزاید مرا جاهی و مالی
به دست خواجه در، ده بدر دیدم
کز آن هر بدر بود او را ملالی
درآمد مرغکی وانگه به منقار
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۱
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴
نباشی یک زمان از عشق خالی
که دایم در بلای زلف و خالی
کرا در سر خرد باشد، ندارد
سر از سودای زلف و خال خالی
همی تا عارض چون بدر بینی
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو بر مُشگویه کردی مَشگمالی
همه مُشگو شدی پرمَشکحالی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت
ز هر نقشی که بنمود او جمالی
گرفتند اختران زان نقش فالی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب
چو خندان گردی از فرخندهفالی
بخندان تنگدستی را به مالی