گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲

 

بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم

کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم

فرو بارید مروارید گرد این سیه دیبا

که بر دو عارض من بست دست بی‌وفا عالم

به مروارید و دیبا شاد باشد هر کسی جز من

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح شاه توران

 

نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم

بسلطان زاده توران شهنشاه همه عالم

بعالم تا بنی آدم ز عدل او بیاساید

خدای علم او را داد شاهی بر بنی آدم

جهانداری که از ده قرن پیش از هیبت باسش

[...]

۲۷ بیت
سوزنی سمرقندی
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در وعظ و حسن تخلص به نعت پیغمبر اکرم و تخلص به مدح ناصر الدین ابراهیم

 

رسول کائنات احمد، شفیع خلق، ابوالقاسم

جمال جوهر آدم، کمال گوهر هاشم

۱ بیت
خاقانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - و قال ایضاً یمدح الصّاحب المعظّم نظام الدّین محمّد طاب ثراه

 

بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم

ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم

زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان

زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم

زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی

[...]

۳۶ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۱

 

بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم

ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم

امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی

زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم

چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی

[...]

۷ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

 

بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم

که بنشست آن مه زیبا چو صد تنگ شکر پیشم

روان شد سوی ما کوثر پر از شیر و پر از شکر

بدران مشک سقا را بزن سنگی و بشکن خم

یکی آهوی جان پرور برآمد از بیابانی

[...]

۱۱ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۱

 

بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم

که بنوشت آن مه بی‌کیف دعوت نامه‌ای پیشم

روان شد سوی ما کوثر که گنجا نیست ظرف اندر

بدران مشک سقا را بزن سنگی و بشکن خم

یکی آهوی چون جانی برآمد از بیابانی

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

بهشتی شد دگر عالم چو روی حور عین خرم

شده ست از باد عیسی دم چمن زائیده چون مریم

ز نوروز مبارک پی هزیمت شد سپاه دی

خوشا آواز نای ونی به زیر گلبن و طارم

چمن شد تازه چون مینو صبا شد دلکش و خوشبو

[...]

۲۶ بیت
مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

به امیدت طربناکم به عشقت ( فخر افلاکم )

گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

بسی تلخی چشیدستم که رویت را بدیدستم

به گفتار و لبت جانا تویی شکر تویی قندم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

به عشقت زار و حیرانم ز مدهوشی پریشانم

ز غیرت بیخ غیرت را ز دل یکبارگی کندم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

حدیث خویش بنوشتم چو آن گفتار ( بشنفتم )

چو در دل مهر تو کشتم مبارک (باد پیوندم)

۱ بیت
سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٧ - قصیده فی مدح السلطان نظام الدین یحیی

 

خراسان بار دیگر شد بهشت آسا خوش و خرم

ز فر خسرو عادل خدیو خطه عالم

سر گردنکشان شاهی که رأی عالم آرایش

نموداری بود خرم خلایق را ز جام جم

نظام ملک و دین یحیی که او را میتوان گفتن

[...]

۳۰ بیت
ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان اویس

 

دو دُر دَر دُرج دولت داشت این فیروزه گون طارم

سزای افسر شاهی، صفای جوهر عالم

سعادت هر دو را باهم، به عقدی کرد پیوندی

وزان پیوند شد پیدا، نظام گوهر آدم

جهان را می کند بنیاد سوری آسمان امشب

[...]

۵۱ بیت
سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح امیر شیخ حسن

 

شکوه افسر شاهی تراز کسوت عالم

نگین خاتم دولت نظام گوهر عالم

خداوند خداوندان شهنشه شیخ حسن نویان

که هست اوصاف اخلاقش فزون از کیف و بیش و کم

جهانداری که تیغ اوست صبح فتح را مطلع

[...]

۳۲ بیت
سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۱

 

مریض العشق لایفنی به سکر الموت و المحمی

خوشا سرمستی مجنونه خنکه دلگرمی وامق

۱ بیت
کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۷

 

چه خوش باشد گرت باشد فراغت از همه عالم

فراغت خوش بود جانا اگر چه باشد آن یک دم

اگر همدم همی خواهی چو ما با جام همدم شو

و گر محرم همی جوئی مجو جز خویش را محرم

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

طلب‌کاری ز حد بگذشت و ما محروم و نامحرم

دریغ این جان محروم از جراحت‌های بی‌مرهم!

دلم از غم به جان آمد، ندانم تا چه سان آمد؟

مگر از آسمان آمد به بام من نشان غم

چنان در یار حیرانم که کفر اوست ایمانم

[...]

۷ بیت
قاسم انوار
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم

ولی مجلای حسن او کماهی نیست جز آدم

تفاوت درمرایا بدنه اندرحسن رخسارش

ازین رو در نظر حسنش گهی بیش است گاهی کم

بخلوتخانه وحدت که راهی نیست کثرت را

[...]

۷ بیت
اسیری لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۰