تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم
ولی مجلای حسن او کماهی نیست جز آدم
تفاوت درمرایا بدنه اندرحسن رخسارش
ازین رو در نظر حسنش گهی بیش است گاهی کم
بخلوتخانه وحدت که راهی نیست کثرت را
چه عیش و عشق ورزی ها که بداو را مرا باهم
حریف ما شو ای زاهد که نوشیم از می وصلش
که جز مستی و می خواری ندیم شادی بیغم
چو دارد شاهد رویت جمال و جلوه بیغایت
بناز و شیوه دیگر نماید خویش را هر دم
نشان از کافر و مؤمن نماندی ار برافتادی
ز خورشید جمال تو نقاب زلف خم در خم
دل ریش اسیری را بغیر از دیدن رویت
بجان تو که در عالم نه درمانست و نه مرهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت وجود انسان اشاره دارد که جلوهگاه جمال الهی است. شاعر بر این باور است که اگرچه عالم آیینه جمال حق است، ولی بهتر از همه جلوه آن در انسان دیده میشود. او تفاوتهای موجود در زیبایی هر فرد را در نظر میگیرد و میگوید که در خلوص وحدت، کثرت جایی ندارد. در دنیای عشق و وصال، لذتهای بیخیالی و مستی را وصف میکند. زاهد را به مشارکت در این لذتها دعوت میکند و تاکید میکند که دیدن جمال محبوب، تنها درمان دل ریش اسیر است و هیچ مرهمی در این دنیا وجود ندارد. در نهایت، زیبایی و جلوه حق از هر منظر و هر لحظه متفاوت و شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: اگر جمال و زیبایی او در دنیای اطراف ما منعکس شده باشد، تنها آدم و انسان است که میتواند به طور واقعی و حقیقی نمایانگر زیبایی و کمال او باشد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره او به قدری بارز است که تفاوتهای جزئی در ظاهر او گاهی بیشتر و گاهی کمتر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: در محفل خاص وحدت، جایی برای رفتن نیست. در اینجا، چه لذتی و چه عشقهایی که به کثرت تعلق دارند، برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، به ما بپیوند و همراه ما باش، زیرا تنها با نوشیدن می محبت اوست که میتوانیم شاد باشیم و جز مستی و خوشی چیزی نمیبینیم.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب تو زیبایی و جلوهای بینظیر دارد، باید هر لحظه به خود بپیچی و شکل و شمایل جدیدی از خود نمایش دهی.
هوش مصنوعی: هر چیزی از کافر و مؤمن به واسطهی زیبایی و جمال تو مشخص میشود و اگر پردهسری زلف تو کنار برود، دیگر نشانی از این دو نفر باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: دل شکسته و اسیر من جز دیدن چهره تو، به هیچ چیز دیگری امیدی ندارد، زیرا در این دنیا نه علاجی وجود دارد و نه ترفندی برای بهبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم
فرو بارید مروارید گرد این سیه دیبا
که بر دو عارض من بست دست بیوفا عالم
به مروارید و دیبا شاد باشد هر کسی جز من
[...]
نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم
بسلطان زاده توران شهنشاه همه عالم
بعالم تا بنی آدم ز عدل او بیاساید
خدای علم او را داد شاهی بر بنی آدم
جهانداری که از ده قرن پییش از هیبت باسش
[...]
رسول کائنات احمد، شفیع خلق، ابوالقاسم
جمال جوهر آدم، کمال گوهر هاشم
بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان
زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم
زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی
[...]
بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم
امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی
زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم
چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.