سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹
دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم
به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم
چو در دست صلاح و خیر جز بادی نمیدیدم
همه خیر و صلاح خود به باد عشق در دادم
کجا اصلی بود کاری که من سازم به قرایی
[...]

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶
ز شوق آنکه خواند نامهام را آنچنان شادم
که در وقت نوشتن میرود نام خود از یادم
به خون دل نوشتم نامه و سویش روان کردم
بخواند یا نه باری من نیاز خود فرستادم
دلم بیاختیار از بخت جوید هردم آزادی
[...]

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸
تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم
غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم
تو آن صیاد بیقیدی که با قیدم رها کردی
من آن صیدم که هرجا میروم در دام صیادم
اگر روزی غباری آید و گرد سرت گردد
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹۱
گرچه بی ثمر مانند سرو و بید و شمشادم
زسنگ کودکان آسوده از پیوند آزادم
خوشا صیدی که داند کیست صیادش من آن صیدم
که از ذوق گرفتاری ندانم کیست صیادم
ز گفت و گوی سرد ناصحان برخود نمی لرزم
[...]

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳
به کوی عشق در پیری چنان از پای افتادم
که تا روز قیامت برنخواهد خاست فریادم
چو من بیحاصلی آخر به کام عشق میآید
نبودی عشق، از بهر چه میکردند ایجادم
هوس را پایه بر کامست زان سست است دیوارش
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷
ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم
که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم
خرد بیهوده میسوزد دماغ فکر تعمیرم
غمآباد جنونم خانه ویرانی است بنیادم
به توفان رفتهٔ شوقم ز آرامم چه میپرسی
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۹
قیامت میکند حسرت مپرس از طبع نا شادم
که من صد دشت مجنون دارم و صد کوه فرهادم
زمانی در سواد سایهٔ مژگان تأمل کن
مگر از سرمه دریابی شکست رنگ فریادم
حضور نیستی افسون شرکت بر نمیدارد
[...]

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - آتش طور
اگر همصحبت چندین چمن نورسته شمشادم
و گر پهلونشین صد خیابان سرو آزادم
هر آنگاهی که آید جلوه قدّ تو در یادم
چنان برخیزد از مضراب غم از سینه فریادم

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴
چه میکردم گر از کف دامن وصلت نمیدادم
پریزادی تو دیوان از پِیَت من آدمیزادم
رقیبانت گرفتند از من و من در فغان تا کی
ستاند دادکر زین مردم بیدادگر دادم
چه میآید ز من نگذارمت گر با بداندیشان
[...]

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷
نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم
تغافل پیشه صیادی که خوش دارد به فریادم
به کونین التفاتم نیست ز اندک التفات تو
فراموش از دو عالم کرده ام تا کرده ای یادم
به اندک شیوه ای دل را تسلی می توان کردن
[...]

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
نداده هیچ جایی شور عشقی هیچ کس یادم
اگر دشتست مجنونم اگر کوه است فرهادم
اگر چه رفتی و بردی قرار از جان ناشادم
به این شادم که نتوانی روی یک لحظه از یادم
ترا هر روز افزون می شود بیداد و من با خود
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۷
به کفر زلف آن ترسابچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم
مرا زین بستگی بس فخر بر آزادگان باشد
مباد آن دم که بگشاید ز رحمت پای، صیادم
نیم خسرو که گر شیرین نباشد شکری جویم
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۵
ز بس شاگردی عشقت به مکتبخانهها کردم
به درس عشق چون مجنون به عصر خویش استادم
ز موج اشک پی در پی گسسته لنگر صبرم
سکون در دل کجا ماند که بر آبست بنیادم
مناز ای باغبان از سرو آزادت نیم قمری
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۷
بکفر زلف آن ترسا بچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم
مرا زاین بستگی بس فخر بر آزادگان باشد
مباد آندم که بگشاید زرحمت پای صیادم
نیم خسرو که گر شیرین نباشد شکری جویم
[...]

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴
از آن روزی که من در حلقه زلف تو افتادم
سراپا قید بودم گوییا کردی تو آزادم
به عاشق تلخی هجران لیلیطلعتان شیرین
ازآن در کوه و صحرا همدم مجنون و فرهادم!
گیاه تشنهام سر بر زده در وادی حسرت
[...]

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵
خجالت مایهام وضع پریشانیست بنیادم
گلاب خجلت از سنبل کشد تصویر بهزادم
نگاه حیرتم از نقش پای او سبق گیرد
مگر عکس رخ آیینه بود سرمشق استادم!
معمای سر زلفش به جز از شانه نکشاید
[...]
