مقبول میفروش گر افتاد خدمتم
شاید ملک زند بفلک کوس دولتم
خضر خطت چو راهنما شد بر آن دهان
از دل ببرد وحشت ظلمات حیرتم
آلوده بود خاطرم از لوث کید و شید
پیر مغان بشست بدریای رحمتم
مفطور جام می نه من امروزم ای حکیم
کز می سرشته اند زآغاز فطرتم
من خود بطیب نفس نیم طالب لبت
کامد معاش تنگ زدیوان قسمتم
دیدم که شمع محفل بیگانگان شدی
از فرق سوخت تا بقدم نار غیرتم
تیر دعا نهفته ام اندر کمان بسی
اندر کمین نشسته مهیای فرصتم
من آشنای دیرم رندان پاک باز
چون میروم بکعبه گرفتار غربتم
آشفته راست دادن جان آرزوی دل
در خاک کویت ار بدهد مرگ مهلتم
هر چند ذره ام ننشینم مگر بمهر
از یمن عشق دوست بلند است همتم
عمریست کز سگان تو دارم خط قبول
ایدست حق مران تو خدا را زحضرتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند و از تلاطم درونیاش، عشق و longing برای وصال محبوب صحبت میکند. او به نوعی خود را در حال خدمت به محبوب میبیند و از توانایی محبت و عشق در تغییر حال و احوالش سخن میگوید. شاعر ذکر میکند که با کمک معشوق، از ترس و دلهرههای خود رهایی یافته و به آرامش دست یافته است. او همچنین به تأثیرات عشق و دوستی بر روح و جانش اشاره میکند و میگوید که مرگ در راه عشق برایش یک نوع آرزو است. به طور کلی، این شعر نشاندهنده عواطف عاشقانه عمیق و تحولات روحی فرد در پی عشق است.
هوش مصنوعی: اگر میفروشی بپذیر، چرا که اگر خدمتت قبول شود، ممکن است سلطنت من به آسمان برسد.
هوش مصنوعی: خضر به عنوان یک راهنما به من نشان داد که باید از آنجا عبور کنم و این باعث شد که ترس و وحشت در دل من از تاریکی برطرف شود.
هوش مصنوعی: خاطرههای من به دلیل دسیسههای تلخ و مکارانه پاک نشده بود، اما دریاچهی رحمت من آن را شستشو داد و پاک کرد.
هوش مصنوعی: امروز حال و روزم به خاطر می است و من از ابتدای خلقت به این سرشت شدم. ای حکیم، من به همین میآلودهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و دل خوشی خود به دنبال لبهای تو هستم، اما وضعیت معاش و زندگیام تنگ و سخت شده و این به خاطر تقدیر و قسمت من است.
هوش مصنوعی: دیدم که شمع محفلِ دیگران شدهای و از فرق سوختی تا پای غیرتم.
هوش مصنوعی: دعای من مانند تیر در کمان آماده است و در کمین نشسته تا به موقع از آن استفاده کنم.
هوش مصنوعی: من با رندان پاکنفس و آشنای دیرین خود در پی کعبه میروم، اما در این سفر احساس تنهایی و غربت میکنم.
هوش مصنوعی: اگر جان دل آرزویم را در خاک کویت به من بدهی، حتی مرگ نیز برایم مهلت است.
هوش مصنوعی: هرچند که من خیلی کوچک و ناچیز هستم، اما طاقت و ارادهام تحت تأثیر عشق به دوست، بسیار بزرگ و بلند است.
هوش مصنوعی: مدتی است که از تو نشانههای محبت و پذیرش را دریافت کردهام. خواهش میکنم خدا را از نزد من دور نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم
زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست
بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم
هرچند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت
[...]
من شاهباز زاده شاه شریعتم
از بهر صید طایر قدس حقیقتم
طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس
عنقای برج عزت و شاه شریعتم
لاهوتیم که هم بر ناسوت گشتهام
[...]
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
[...]
مولای من بیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زانجا که فیض عام سعادت فروغ تست
بیرون شدن نمای ز ظُلمات حیرتم
هرچند غرق بحر گناهم ز صد جهت
[...]
شکر خدا که باز به امداد همّتم
جا داده عشق بر سر کوی ملامتم
پیغمبرم به شرع محبّت، به کتف من
باشد نشان سنگ تو مهر نبوّتم
اظهار شکوه از ستم دوست کافریست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.