گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

بسی از درد دل آن دایه بگریست

که بی‌من چون بود این طفل را زیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل

 

بگل گفتا نمیدانم که از چیست

که گل خندید یک ساعت نه بگریست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

ندانستند تا آن گریه از چیست

نشد معلوم تا آن خنده از کیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

که این زنگی مردم کش ترا کیست

که بس سختست با زنگی ترازیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو میدانم که درد عاشقی چیست

نخواهم هیچ کافر را چنان زیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۱ - در صفت نی

 

بپاسخ بود بانگش بیست دربیست

نبودش جان ولی از باد میزیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

کسی داند که رشک آدمی چیست

که او در رشک روزی تا بشب زیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

بدل میگفت خسرو درجهان کیست

که نتوان کرد با او یک نفس زیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

کدامین کشورست و نام آن چیست

درین اقلیم شاه این زمین کیست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

بگو تا چارهٔ این کار من چیست

که بی جانم نمیآید ز تن زیست

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

بیا برگو که لذات جهان چیست

درون این سرا جان جهان کیست

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

دگر پرسد که حال اولیا چیست

امام دین ز بعد مصطفی کیست

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

بجز او ظاهر و باطن دگر کیست

چه باشد دل دماغت کو جگر چیست

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۲ - در بیان مرد دین و شرح پیر فرماید

 

بگوید آفت هر منزلی چیست

همان همره ترا در هر قدم کیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید

 

همه جانست اینجا کاه و تن نیست

بمعنی جملگی در اصل یکی است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

دمادم هستم و یک ذره در نیست

بر من هست اندر نیست یکیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید

 

دو روزی صبر کن کت بودنی نیست

در آخر چون به بینی جمله یکیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها

 

ترا تا نفس باشد هم جلیست

نیاری دید دیدار نفیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا

 

هر آنکو مرگ اینجا آرزویست

زپیش اندیشی اندر گفت و گوی است

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
sunny dark_mode