یکی طاوس فر بگرفته ماری
چه ماری همچو کار افتاده زاری
تهی و قعر جان را دُر همی داد
نی و خوشی چو شکّر پُر همی داد
نفس زد گرچه شخصش بی روان بود
بسی نالید امّا بی زبان بود
بپاسخ بود بانگش بیست دربیست
نبودش جان ولی از باد میزیست
قلم بود و خطش گرد دهان بود
قلم استاده و انگشتان روان بود
چو نبضش دلبری آورد در دست
ز نبضش همچو نبض انگشت میجست
عجایب همدمی بود او دهان را
که دم خوردی و دم دادی جهان را
نه خُلق از حلق فرسودن گرفتش
نه دم از باد پیمودن گرفتش
چرا چندین دم او تیز رو بود
چو میدانست کز بادی گرو بود
اگر بادی برو جست از نزاری
برون آمد ازو صد بانگ و زاری
زمانی شور در آفاق افگند
زمانی پرده بر عشّاق افگند
گهی راه عراق آهسته میزد
گهی راه سپاهان بسته میزد
مخالف را چو در ره راست افگند
بصنعت جادویی کرد از نهاوند
چگویم چون همه کاری نکو کرد
نوایی داشت هرکاری که او کرد
چه گر از لاغری بی بیخ و بن بود
ولکین لعبتی شیرین سخن بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، وصف یک طاوس است که به طور مجازی به ماری میپردازد که در حال زاری و ناله است. این تمثیل به تبیین احساسات انسانی و پیچیدگیها و تناقضات زندگی اشاره دارد. طاوس از طریق بیان نیازها و خواستههایش، چگونه ناله و افسردگی میتواند در روح انسان تأثیر گذارد را به تصویر میکشد. با وجود اینکه طاوس ظاهراً بیجان است، اما از طریق نفس و نالهاش زندگی و احساسات را به نمایش میگذارد. در اینجا به این نکته نیز اشاره میشود که چگونه کلمات و صداها میتوانند در زندگی مؤثر باشند و به افرادی که در جستجوی معنا و درک هستند، یاری رسانند. این شعر به زیبایی دنیای احساسات و افکار انسان را به تصویر میکشد و نشان میدهد که حتی در حین رنج و ناله، آثار هنری و ابراز وجود موجود است.
هوش مصنوعی: یک طاووس زیبایی در آغوش ماری دارد، ماری که خود به حال زاری افتاده و به تنگنا درآمده است.
هوش مصنوعی: دریای وجود انسان خالی و عمیق است، اما با لذت و شادی، گویی که مرواریدهایی به آن داده میشود و دنیای شیرین و خوشایندی به آن اضافه میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه او به نفس میزد اما روحی در او نبود، بسیار نالید ولی نمیتوانست سخن بگوید.
هوش مصنوعی: در پاسخ به سوالش، صدای او نیازی به جان نداشت، اما مانند بادی در میانه کار حاضر بود.
هوش مصنوعی: قلم آماده و در دست است و خط آن به طور زیبا و گرد بر روی کاغذ مینشیند. انگشتان به نرمی حرکت میکنند و با آن کار میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوبش نبض را در دستش گرفت، او نیز به رفتارهای عاشقانه و ناز و کرشمه دست زد.
هوش مصنوعی: او همچون همدمی عجیب و غریب بود که با دهانش نفس میکشید و با نفس کشیدن، جهانی را میسازد و ویران میکند.
هوش مصنوعی: او نه از دسترفتن خُلق و روحش ناراحت شد و نه از هوای عوضشده و تغییرات زندگی اشکالی به دل گرفت.
هوش مصنوعی: چرا او در زمانهای مختلف با سرعت حرکت میکرد؟ زیرا میدانست که ممکن است تحت تأثیر حوادث ناگهانی قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر بادی بوزد، از دل نزا ری، صداهایی به گوش میرسد و زاری به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات عشق و هیجان در دلها و زندگی مردم جاری میشود و گاهی دیگر، آن عشق را از عاشقان پنهان میکند.
هوش مصنوعی: گاهی به آرامی به سمت عراق میرفت و گاهی به سمت سپاهان مسیرش را تغییر میداد.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی را در راه درست به خطا بیندازند، به وسیلهٔ هنری جادویی و فریبنده این کار را انجام میدهند.
هوش مصنوعی: باید بگویم که همه کارهای او خوب بود و هر کاری که انجام داد، آواز خوشی داشت.
هوش مصنوعی: اگرچه او از لاغری و بیاساسی برخوردار است، اما در عین حال، سخنانش همچنان شیرین و دلنشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.