گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

تو در گیتی جز او دلبر ندیدی

ازیرا بر بتانش برگزیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

اگر سیریت نامد زانگه دیدی

نه من گفتم سخن نه تو شنیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

ز مهر ویس چندان رنج دیدی

کنون بنگر که از وی چه شنیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

بجز مهر و وفا از من چه دیدی

که یکباره دل از مهرم بریدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

ز من بینی همین غم کز تو دیدم

چشی از من همین کز تو چشیدم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

به گیتی هر که نام من شنیدی

به زشتی پوستین بر من دریدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

مرو را گفت مشکینا تو دیدی

ز رامین بی وفاتر یا شنیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

من آن بودم به پاکی کم تو دیدی

به خوبی از جهانم برگزیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

خیالم گر به خواب اندر بدیدی

گمان بردی که بر شاهی رسیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

اگر مرگ من آنگه در رسیدی

مگر چشمم چنین روزی ندیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

چو او را با دگر کسها ندیدی

ز نادانی هوای او گزیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

مرا در موی سر آمد سفیدی

هنوز اندر دلم نامد نویدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

دلش هرگه ازو پندی شنیدی

چو مرغ سربریده برتپیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین

 

به دایه گفت هرگز مهر دیدی

چو مهر من به گیتی یا شنیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

ترا آخر چنان سازد که دیدی

تو خود دانی چه سختیها کشیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

نیاز من به روی خود بدیدی

درفش بی نیازی برکشیدی

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۹
sunny dark_mode