شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
بسی می کرد زینسان ناامیدی
که ناگه از افق سرزد سفیدی

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
به نور مخلصان در روسفیدی
به صبر مفلسان در ناامیدی

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ شهادت عرب
گل باغ وفاداری عرب آن
کزین گلشن بجز خاری نچیدی
ز بس کو بود مست جانفشانی
ز مژگان جای خونش جان چکیدی
شهید تیغ دشمن گشت و نوشید
[...]

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
بسهو از قطره ای زابری چکیدی
شرر آسا سوی بالا دویدی

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
بزانو کاسه سر چون رسیدی
زمانی کاسه همسایه دیدی

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
چو کوره کنده را آماده دیدی
در آنجا گور کن خود وا کشیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۱ - دیدن رام نقش پای راون و نقش پای سیتا را
گناه از مردم چشمم چه دیدی؟
که خاک راه بر چشمم گزیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۶ - روان شدن هنونت با جمع میمونان و رفتن در غار و یافتن سوم برتهارا
عیان شد زان سیاهی پس سفیدی
چو صبحی بعد شام نا امیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۱ - فرستادن راون سک و سارن دیوان را به جاسوسی لشکر رام و حقیقت شنیدن لشکر رام را از آن جاسوس و قلعه بندی کردن راون
ز کشتن سایه زانسان می رمیدی
که در آیینۀ جوشن خزیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۵ - جنگ کردن اندرجیت از رام و لچمن و بیهوش شدن رام و لچمن
نه دیده پیکر آن نحس دیدی
نه گوش آواز شست او شنیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۵ - جنگ کردن اندرجیت از رام و لچمن و بیهوش شدن رام و لچمن
به هرکس تیر جادویش رسیدی
شدی مار و به زخم اندر خزیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۷ - تسلّی دادن ترجتا سیتا را
مخور غم ز آنچه دیدی و شنیدی
طلسمی بود جادویی که دیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹۰ - خبردادن هنونت رام که سیتا را اندرجیت کشت و بیتاب شدن رام و دلاسا دادن ببیکن
دلش گفتا چرا در خون طپیدی
نخواهد بود حرفی کان شنیدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹۵ - بیدار کردن کنب کرن برادر خود را از خواب برای جنگ رام و بیدار شدن کنب کرن
کسی کو تا در قصرش رسیدی
چو برگ باد از دم پریدی

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۱ - حیران شدن سیتا در بیابان و سراسیمه شدن او و با گریه و زاری در آمدن
نسیم ناز از هر جا وزیدی
کرشمه رست او عشوه دمیدی

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - در مذمت دزدی که خانه سیدا را غارت کرد
به هر قفلی که انگشتش رسیدی
شدی آن قفل را پیدا کلیدی
