گنجور

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۷ - دیدن حوض پر آب و نیلوفر و چیدن گلها رام و سیتا با یکدیگر

 

مگر زان هر دو نیلوفر دمیدند

که مهر و ماه را همدوش دیدن د

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۵ - رخصت شدن هونت از سیتا و جنگ کردن با دیوان

 

دم اندر نای زرین در دمیدند

یلان آهنین جان صف کشیدند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۵ - رخصت شدن هونت از سیتا و جنگ کردن با دیوان

 

هنون چون دید دیوان صف کشیدند

به سر وقت اجل خصمان رسیدند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۲ - آمدن اندر با دیوته های هر سه لوک به مبارکبادی رام

 

پریزادان چو این مژده شنیدند

مبارکباد گویان در رسیدند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۳ - پیدایش کش از کاه پشته به دعای عابد

 

ز طفلی قد برنایی کشیدند

به سرحد جوانی در رسیدند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۷ - جنگ لچمن با لو و کش و خسته شدن لچمن به دست ایشان

 

به حکم آن دلیران بر دویدند

همه شمشیر شیرافکن کشیدند

ملا مسیح
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - در مذمت دزدی که خانه سیدا را غارت کرد

 

چو این غوغای من یاران شنیدند

به دل پرسی مرا یک یک رسیدند

سیدای نسفی
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۳ - حکایت

 

بیابان تا بیابان ره بریدند

سواد خطه از دور دیدند

نورعلیشاه
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۲

 

نشستند و بگفتند و شنیدند

طریق صلح نوعی خوب چیدند

قائم مقام فراهانی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۴۶ - النفس الاماره و رئوسها

 

که ملک از حق و خلق او را عبیدند

بقدر حق خود ز او مستفیدند

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۷ - الولی

 

بسی هم تا بقعر آنرا بریدند

بغیر از رنج و تشویشی ندیدند

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۷ - باغ کربلا

 

به مقتل از قفایش سر بریدند

تن او را به خاک وخون کشیدند

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۲ - دشت بلاخیز

 

تو را لب تشنه، سر از تن بریدند

تن پاکت به خاک و خون کشیدند

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۶ - در زهد حضرت عیسی

 

عنان گفتگو را می‌کشیدند

ز آنجا تا لب دریا رسیدند

صامت بروجردی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸۸ - فقیران تا به مسجد صف کشیدند

 

فقیران تا به مسجد صف کشیدند

گریبان شهنشاهان دریدند

چو آن آتش درون سینه افسرد

مسلمانان به درگاهان خزیدند

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۲۵ - مرا در عصر بی سوز آفریدند

 

مرا در عصر بی سوز آفریدند

بخاکم جان پر شوری دمیدند

چو نخ در گردن من زندگانی

تو گوئی بر سر دارم کشیدند

اقبال لاهوری
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode