عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
فلک از عکس چون دریای خون شد
زمین از پای اسبان چون ستون شد
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
در آن تاریک شب خسرو برون شد
شبیخون کرد و دشمن سر نگون شد
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
چو چتر خسرو انجم نگون شد
لب دریای گردون جوی خون شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو
ز بس کز چشم خسروشاه خون شد
بیک ره نامهٔ گل لاله گون شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل
چنان بیهوش گشت و سرنگون شد
که از شادی ندانست او که چون شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو
چگویم من که گل زین حال چون شد
در آتش اوفتاد و غرق خون شد
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۱ - در بیان و شرف علم فرماید
عمل با علم و با اخلاص چون شد
ز نورش زهرهٔ شیطان بخون شد
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۱ - در بیان اقسام اهل ایمان
اگر شیخ تو زین عالم برون شد
ترا ناگفته احوالت که چون شد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله
ز چار و پنج و شش آنجا برون شد
همه کون و مکان را رهنمون شد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید
دم حق زد کسی کز خود برون شد
حقیقت این دم او را رهنمون شد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید
میی کان هر که خورد از خود برون شد
اگر عاقل بود عین جنون شد
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هر آنکس را که دنیا شد زبون شد
چو عیسی بر فلک بر گو که چون شد
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
بدروازه رسید ودر درون شد
بتقدیر خدا او خود زبون شد
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
هر آنکو در چنین چاهی درون شد
بچاه هستی خود سرنگون شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید
نمانده عقل و عشقت رهنمون شد
از آن جان و دلت دریای خون شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
عنان عقل از دستم برون شد
چو دریا این دلم پر موج خون شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۱ - در اثبات ذات و دل گوید
سوی دنیا نظر کرد و برون شد
مر او را جبرئیلش رهنمون شد