اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۷ - نامهٔ اول از زبان عاشق به معشوق
چو درمانم، به کار آرم صبوری
ولی صبرم نباشد وقت دوری

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
از آن پژمرده شد گلبرگ سوری
که در طفلی ز مسکن جست دوری

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۱
که را طاقت بود بر درد دوری
که یارد کرد در آتش صبوری
تویی نزدیکتر بر من ز جانم
ز جان هرگز کسی جستست دوری
تنم را قوّتی و روح را قوت
[...]

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۴ - پرسیدن دایه از زلیخا سبب گداختن و سوختن وی را در مشاهده شمع جمال یوسف علیه السلام
فراقی کافتد از دوران ضروری
به از وصلی بدین تلخی و شوری

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۷ - فرستادن زلیخا یوسف را علیه السلام به جانب باغ و تهیه اسباب وی کردن
چو خواهد خاطر معشوق دوری
کند بر محنت هجران صبوری

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۴ - کشیدن سرهنگان یوسف را علیه السلام به جانب زندان و گواهی دادن طفل شیرخواره به پاکی وی و گذاشتن وی
مکن در کار زن چندان صبوری
که افتد رخنه در سد غیوری

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
نباشد بیش ازینم تاب دوری
نجویم دوری الا از صبوری

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۴ - در مخاطبه نفس و ترقی دادن وی از حضیض خویشتنداری و خودپسندی به ذروه دست کوتاهی و همت بلندی
سرآمد ظلمت کوری و دوری
برآدم نیر «الشیب نوری »

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
نباشد باد را بر پشه زوری
ندارد هیچ کس آزار موری

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب
نه پر نزدیک ازو گویم نه دوری
به او با سر برم خیر الاموری

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۹ - طلب کردن خسرو شاپور را و تنها ماندن شیرین و زاری نمودن روز و شب
چو شد روزش به شب زان داغ دوری
ببردش دزد شب، نقد صبوری

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۳ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
تو گر چه با منی واندر حضوری
ز نزدیکی که هستی دور دوری

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۷ - مناجات کردن پروانه
به سختی بردن ایام دوری
به تلخی بردن شام صبوری

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۹ - بیرون آمدن شمع از پرده فانوس و روان شدن نور بجستجوی پروانه
اگر عاشق گهی بهر صبوری
بود در پرده عصمت ضروری

وحشی بافقی » ناظر و منظور » یاد نمودن ناظر از بزم آشنایی و ناله کردن از اندوه جدایی و شکایت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حکایت طالع نامناسب بیان کردن
به دل دردیست از اندوه دوری
که با آن درد نتوانم صبوری

وحشی بافقی » ناظر و منظور » یاد نمودن ناظر از بزم آشنایی و ناله کردن از اندوه جدایی و شکایت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حکایت طالع نامناسب بیان کردن
بیا ای سیل اشک ناصبوری
میان ما و او مگذار دوری

وحشی بافقی » ناظر و منظور » یاد نمودن ناظر از بزم آشنایی و ناله کردن از اندوه جدایی و شکایت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حکایت طالع نامناسب بیان کردن
نبود آگه که شرح درد دوری
بلای روزگار ناصبوری

وحشی بافقی » ناظر و منظور » خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
چه میشد گر در این ایام دوری
که بودم در مقام ناصبوری

وحشی بافقی » ناظر و منظور » عروس خیال از حجلهٔ اندیشه برون آوردن و او را در نظر ناظران جلوه دادن در تعریف بزمگاه سرور و صفت دامادی منظور
در آمد در بهشت بیقصوری
در او از هر طرف در جلوه حوری
