فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو نزدیکم همی ترسم ز دوری
چو دورم نیست بر دردم صبوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
ترا گفتم بجا آور صبوری
که نزدیکی بود فرجام دوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به گوى رامین را
نباشد هیچ مردی چون صبوری
بخاصه روز هجر و وقت دوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
نباشد هیچ عاشق را صبوری
نخاصه روز هجر و گاه دوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
بر آزارش همی کردم صبوری
کنون صبرم بود آزار دوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
تو گویی آتشست این درد دوری
که خود چیزی نسوزد جز صبوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
نگارا گرچه از پیشم تو دوری
سرم را چشم و چشمم را تو نوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
مترس از من که من هنگام دوری
کنم بر درد نادیدن صبوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
مرا هرگز مبادا از تو دوری
ترا هرگز مباد از من صبوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را
برو راما و دل خوش کن به دوری
برین آتش فشان آب صبوری

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
براهم تو بهشتی هم تو حوری
که جوید در جهان زین هر دو دوری

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۹ - در مذمت کسی گفته
ز جنس مردمان مشمار خود را
گرت یزدان زری دادست و زوری
هنر باید چه روباهی چه شیری
خرد باید چه قارونی چه عوری
ز خشم غالب و از حرص با برگ
[...]

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
دهانی کرده بر تنگیش زوری
چو خوزستانی اندر چشم موری

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن بار دوم
صبوری کرد با غمهای دوری
هم آخر شادمان شد زان صبوری

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
نه صبر آنکه دارد برگ دوری
نه برگ آن که سازد با صبوری

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
غلام من برد او را بزوری
ازان شومی شد او مفلوج و کوری

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق
بچشم خرد منگر سوی موری
که او را نیز در دل هست شوری

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور
چو حیدر در شجاعت شیر زوری
که دیدی بسته بر فتراک موری

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۸) حکایت نابینا با شیخ نوری رحمه الله
چو نام حقّ ازو بشنود نوری
به پیش او دوید از ناصبوری

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر
اگر تو بر فلک بهرامِ زوری
بروز واپسین بهرامِ گوری
