عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل
در آن شب فرّخ از بنگه بدر شد
بره صد بار با سگ در کمر شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل
بصعلوکی بروی بام برشد
ز بام آنگاه پنهان سر بدر شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ
بگفت این وبر تنگ شکر شد
که باگل خواهی امشب در کمر شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم
شه بیدل ازو بیهوش تر شد
وزو نزدیک نزدیکان خبر شد
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هر آنکس کو زدنیا کام ور شد
به آخر او ز دین حق بدر شد
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هر آنکس را که دنیا چون شکر شد
ورا تیغ چو زهرش در جگر شد
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
ز بعد چارتا پانزده نظر شد
عطارد را از این معنی خبر شد
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
هر آنکس را که حیدر راهبر شد
درون جنّت او همچون قمر شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵ - در نعت سیّد المرسلین علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیّات فرماید
ز هر منزل که او سوی دگر شد
اگرچه پخته بُد او پختهتر شد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۷ - در صفات جزو و کل بهر نوع بر اسرار حقیقت فرماید
چو جسمت جان شد و جان راهبرشد
حقیقت جسم بی خوف و خطر شد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
چو باد از سوی باد آبادتر شد
عیان در عین لا کلّی سپر شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۱ - عرض صحیفهٔ طولانی نصیحت، پیش ضمیر ملهم سلطان، که نسخهایست صحیح از لوح محفوظ حفظ الله تعالی عن التلویح السو
بخواب اندر مگر موشی شتر شد
ز پری تنش دل نیز پر شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - گرم شدن چشم «دول رانی» در روی شمس الحق و الدین خضر خان و از تاب مهر، آب در چشمش گشتن، و مهربان گشتن آن چشمهٔ مهر، بران نیلوفر هندی، و چون شعاع خورشید، از صفر ابر زمین افتادن
به گوش او که این گفتار در شد
تو گوئی در تنش جان دگر شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
چو خون خضر خان در خاک در شد
ز خونش هر گیا خضری دگر شد
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۱ - تمثیل در بیان رابطهٔ شریعت و طریقت و حقیقت
چو سیر حبه بر خط شجر شد
ز نقطه خط ز خط دوری دگر شد