تبه گردد سراسر مغز بادام
گرش از پوست بخراشی گه خام
ولی چون پخته شد، بی پوست نیکوست
اگر مغزش بر آری، برکنی پوست
شریعت پوست، مغز آمد حقیقت
میان این و آن باشد طریقت
خلل در راه سالک نقصِ مغز است
چو مغزش پخته شد، بیپوست نغز است
چو عارف با یقینِ خویش پیوست
رسیده گشت مغز و پوست بشکست
وجودش اندر این عالم نپاید
برون رفت و دگر هرگز نیاید
وگر با پوست تابد تابش خور
در این نشأت کند یک دور دیگر
درختی گردد او از آب و از خاک
که شاخش بگذرد از هفتم افلاک
همان دانه برون آید دگر بار
یکی صد گشته از تقدیرِ جبّار
چو سِیرِ حبّه بر خطِّ شجر شد
ز نقطه خطّ، ز خطّ دَوْری دگر شد
چو شد در دایره سالک مکمَّل
رسد هم نقطهٔ آخِر به اوّل
دگر باره شود مانند پرگار
بر آن کاری که اوّل بود بر کار
تناسخ نبود این کز روی معنی
ظهورات است در عین تجلی
وَ قَدْ سأَلوا وَ قالُوا مَا النّهایة؟
فَقیلَ هِیَ الرٌّجُوعُ اِلَی الْبِدایَة
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمثیل و استعاره پرداخته و به بررسی سفر روح و مراحل تعالی انسان میپردازد. در ابتدای شعر به مغز بادام اشاره شده که برای رسیدن به کاملترین شکل خود، نیاز به پختن و پوستکندن دارد. این تمثیل به روح انسان نسبت داده میشود که باید از قید و بندهای ظاهری رها شود تا به حقیقت دست یابد.
شاعر توضیح میدهد که سالک (جستجوگر حقیقت) باید از خللها و نقصها عبور کند و با یقین به کمال برسد. در این مسیر، با دست یافتن به حقیقت، وجود او در این دنیا ماندنی نیست و به جهانی دیگر منتقل میشود.
در پایان، شعر به چرخه زندگی اشاره میکند و بیان میکند که انسان از خاک و آب روییده و در نهایت دوباره به آغاز خود باز میگردد. به همین ترتیب، هر نقطهای در این سفر به نقطه اول خود میرسد و در این فرآیند، انسان به مقام خلافت و کمال میرسد. در نهایت، اشاره میشود که پایان سفر در واقع برگشتن به آغاز است.
هوش مصنوعی: اگر پوست بادام را خراش بدهی، تمام مغز آن خراب میشود و نابود میگردد.
هوش مصنوعی: وقتی چیزی کاملاً آماده شود، بدون لایهی خارجیاش هم خوب است. اگر مغز آن را جدا کنی، میتوانی پوستش را کنار بزاری.
هوش مصنوعی: شریعت به مانند پوست است که ظاهری بیرونی دارد، و حقیقت مانند مغز است که درون را در بر میگیرد. میان این دو، طریقت مانند راهی است که انسان را به فهم عمیقتری از معنای زندگی میرساند.
هوش مصنوعی: وقتی که سالک در مسیر خود دچار مشکل و ضعفی میشود، این نشاندهنده ضعف در درک و فهم اوست. اما زمانی که درک و فهم او به بلوغ برسد، به جای نواقص، نتایج خوب و دلچسبی به دست خواهد آورد.
هوش مصنوعی: وقتی عارف به یقین و شناخت درونی خود رسید، به درک عمیق و جامع دست یافت و همه چیزهای ظاهری و سطحی را کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: وجود او در این جهان پایدار نیست؛ او خارج میشود و دیگر هرگز بازنمیگردد.
هوش مصنوعی: اگر با پوست انسان نور خورشید برخورد کند، در این زندگی یک بار دیگر آغاز میشود.
هوش مصنوعی: او همچون درختی میشود که از آب و خاک تغذیه میکند و شاخههایش به ارتفاعی میرسند که از تمامی آسمانها فراتر میروند.
هوش مصنوعی: همان تخم کهنه بار دیگر به دنیای بیرون میآید، در حالی که تقدیر خداوند آن را به صد شکل مختلف درآورده است.
هوش مصنوعی: زمانی که دانهای در مسیر رشدش به درختی تبدیل میشود، از نقطهای شروع میکند و سپس به شکل دایرهای دیگر تغییر مییابد.
هوش مصنوعی: زمانی که سالک به کمال برسد، به نوعی به نقطهی آغازین خود باز میگردد.
هوش مصنوعی: یک بار دیگر، مانند پرگار، به همان کاری که در ابتدا انجام شد، بازخواهد گشت.
هوش مصنوعی: زمانی که او تصمیم به قطع مسافت بگیرد، حق خواهد کرد که تاج خلافت بر سر او بگذارد.
هوش مصنوعی: آنها پرسیدند که پایان کار چیست؟ و پاسخ داده شد که پایان کار بازگشت به آغاز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.