فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
جزین از تو چه کار آید که کردی
که همچون کرگسان مردار خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
منم آن چشمه کز من آب خوردی
چو خوردی چشمه را پر خاک کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
نه بس چندین که آب من ببردی
نه بس چندین که ننگم برشمردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
مرا چندین به زشتی نام بردی
چنان دانم که خوبی یاد کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
نگر تا تو به جای من چه کردی
به زشتی نام خوبم چند بردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
چه بفزودت بدان زشتی که کردی
مرا چندین به زشتی برشمردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
ترا سودی نیامد زانکه کردی
بدیدی آن گمان بد که بردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
ببر نازم که جانم هم تو بردی
مدارا کن که غارت هم تو کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
بدو گفت اینکه کردی خوب کردی
نمودی راستی و شیر مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
تو همواره چنین در رنج و دردی
به غم خوردن قرارم را ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
مدارا با خرد بسیار کردی
بلا از بهر دل بسیار خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
چو این نامه بخوانی بازگردی
سه روزه ره به روزی درنوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
نه با من چند باره عهد کردی
که هرگز روزی از من برنگردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
جهان را از وفا پردخت کردی
برفتی هم وفا با خود ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
گهی در پیش یزدان لابه کردی
گناه کرده را تیمار خوردی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۴
یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی
بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲
چه کرد این بنده جز آزادمردی
که گرد خاطر او برنگردی
به دل گفتی نخواهم جست، جستی
جفا گفتی نخواهم کرد، کردی
همه بر حرف هجران داری انگشت
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشاب گردی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز
چو خورشید از حصار لاجوردی
علم زد بر سر دیوار زردی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - به خواب دیدن خسرو نیای خویش انوشیروان را
یکی چون ترشی آن غوره خوردی
چو غوره زان ترشرویی نکردی