عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
درون خاطرش حق در نظر بود
از آن حیدر ز صورت بیخبر بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
که از هر دو جهان او بیخبر بود
که یارش جملگی اندر نظر بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
در آن سر میبدانی کین چه سر بود
خوشا آنکس که اینجا باخبر بود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - رسیدن خضر خان بادلدانی، و با او چون بخت خویش با دولت جفت گشتن
نظرها گرم و جانها در جگر بود
خردها مست و دلها بیخبر بود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر
شکر خود نیشکر خائی دگر بود
که سر تا پا ز شیرینی شکر بود
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۷ - در ذکر شیطان و لعنت کردن بر او
ولی اندر نهان کاری دگر بود
که خلقی زان حکایت بیخبر بود
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۹ - غزل
ملک مهراج را هژده پسر بود
سپاه و ملک و گنج از حد بدر بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۷ - درآمدن زلیخا همراه عزیز مصر به مصر و بیرون آمدن مصریان و طبق های نثار بر عماری زلیخا افشاندن
ز بس رفتار کز اسپ و شتر بود
در و دشت از هلال و بدر پر بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۴ - در شرح حال زلیخا بعد از وفات عزیز مصر و استیلای محبت یوسف علیه السلام بر وی و ابتلای وی به محنت فراق
نبود آن چتر کش بالای سر بود
فلک را از خدنگ او سپر بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
ولی از ذوق عشقش چون اثر بود
بر او هر تیرگویی نیشکر بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۲ - رفتن خسرو به مداین و نشستن به پادشاهی
ز شاهی گرچه او با زیب و فر بود
ولی با عشق میلش بیشتر(بود)
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۲ - نشستن خسرو به پادشاهی بار دوم
به سوی مریمش گرچه نظر بود
تنش آنجا و دل جای دگر بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو
به ظاهر گرچه می در جام زر بود
نه می بود آن همه خون جگر بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۶ - نامه نوشتن خسرو به شیرین به تعزیت فرهاد
چو آب چشم خویشش در نظر بود
چرا کز آب صدره پاکتر بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین
به صیدی گرچه هر یک را نظر بود
ملک را چشم بر صیدی دگر بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن
چو بادش گرچه گلگون در گذر بود
ولی گلگون اشکش تیزتر بود
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۴ - دیوانه شدن پروانه و صحرا گرفتن او
زمین از تابه آتش بتر بود
جهان را داغی از وی بر جگر بود
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده
تو بودی آنکه منظور نظر بود
فروغ عارضت نور بصر بود
وحشی بافقی » ناظر و منظور » عروس خیال از حجلهٔ اندیشه برون آوردن و او را در نظر ناظران جلوه دادن در تعریف بزمگاه سرور و صفت دامادی منظور
به تارک نارون را زان سپر بود
که از سنگ تگرگش بیم سر بود
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نشستن شاهزاده بر تخت شهریاری و بلند آوازه گشتن در خطبهٔ کامکاری و در اختصار قصه کوشیدن و لباس تمامی بر شاهد فسانه پوشیدن
یکی بودند تا از جان اثر بود
بهمشان میل هردم بیشتر بود