جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۸ - لباس ضراعت پوشیدن و در اقتباس نور شفاعت کوشیدن
ادیم طایفی نعلین پا کن
شراک از رشته جانهای ما کن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۶ - معذور داشتن زنان مصر بعد از مشاهده جمال یوسف زلیخا را و دلالت کردن یوسف را بر انقیاد زلیخا و تهدید کردن وی به زندان
به دفع حاجتش حجت رها کن
ز تو چون حاجتی خواهد روا کن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۷ - انگیز کردن زنان مصر زلیخا را بر فرستادن یوسف علیه السلام به زندان و فرمان بردن زلیخا ایشان را
یکی خانه برای او جدا کن
جدا از دیگران آنجاش جا کن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
مکن وعده و گر کردی وفا کن
طریق بی وفایی را رها کن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۰ - زاری کردن شیرین در صبحدم و اجابت دعا
چو صبح آید برو رو با خدا کن
دمی از خواب غفلت چشم واکن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
نمی گویم که کام من روا کن
ولی یک بار چشمی زیر پاکن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
دگر گفتی که چشمی زیر پاکن
طریق سرکشی با من رها کن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۶ - پاسخ دادن خسرو، شیرین را
نصیحت بشنو و ترک جفا کن
بمان این توسنی، تندی رها کن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۷ - گفتار در خاتمت کتاب
تو هم گر مرد راهی دیده واکن
برو عاشق شو و کار خدا کن
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۸ - مثل گفتن پروانه با شمع
بزاری پیر زالش گفت ساکن
که دانم قیمت یوسف ولیکن
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - فی مرثیه امام حسین علیهالسلام
که سوی محتشم چشم عطا کن
شفیعش را شهید کربلا کن
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند
به ما تعلیم نفی «ماسوا» کن
شهادت ورد سرتا پای ماکن
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
زبان را گرم چون شمع از دعا کن
دو کف را چون پر پروانه واکن
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو
سلیم این رشته را از کف رها کن
ثنا گفتی، کنون فکر دعا کن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۵ - مشورت کردن راجه جسرت برای اولاد با وزیران
که از آب و سروج آن روی جا کن
به نذر جگ شهری نو بنا کن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۰ - دیدن رام جتایو کرگس را و خبر یافتن از سیتا
به فعل آتشم دل را صفا کن
به یک دم، حاجت عمری روا کن
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - در تعریف خواجه میرزاجان بقال
یکی جامی به کام سیدا کن
به معشوق حقیقت آشنا کن
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید
کباب از جان گرم سیدا کن
به ذوق بسمل او را آشنا کن