ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۷ - آمدن بسوامتر زاهد برای طلب رام پیش راجه جسرت و بردن رام را
ندارم هیچ حاجت کز تو خواهم
که در ملک قناعت پادشاهم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۷ - دیدن راون سیتا را و بردن سیتا به زور
نه من چون رام تو طالع سیا هم
به زرین شهر لنکا پادشاهم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۹ - گفتن سگریو حقیقت منازعت بال را با رام
مشو آزرده بشنو عذر خواهم
خدا آگه که من خود بی گناهم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام
اگر شد کند شمش یر نگاهم
حذر فرض است نیز از تیر آهم
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - در تعریف خواجه میرزاجان بقال
خط پشت لبش مهر گیاهم
صف مژگان او مد نگاهم
حزین لاهیجی » مثنویات » چمن و انجمن » بخش ۵ - رخ طاعت به خاک ضراعت سودن و لب سوال به منتهی الآمال گشودن
نظر بگشا بر احوال تباهم
بجنبان لب، پی عذر گناهم
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۳ - حکایت
به زاری گفت وناله بی گناهم
به عجز این قروقر کردن گواهم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳
سیه مستی فراز آمد به راهم
که چشمش دل ربود از یک نگاهم
به دل کز وی غم آبادی است ویران
کشید از غمزه پی درپی سپاهم
نشاند از عضو عضو خود سراپای
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۸ - درشرح حال خودگوید
که یارب جز تو کس نبود پناهم
بهدرگاهت اگر چه روسیاهم
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » اشعار غیر دوبیتی » مرثیهای دیگر
ببر ای ساربان در قتلگاهم
بده مژده حسین کم سپاهم
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۸۵ - التفریق بین الکامل و الغافل
اگر بینی که بند مال و جاهم
نخواهد گشت اینا سد راهم
الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «بستان ماتم» » شمارهٔ ۱
به رحمت گر نبخشایی گناهم
فسوسا بر من و روی سیاهم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
بگویم هر چه دانم هر چه خواهم
سر موئی ز شیدائی نکاهم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۵ - فقیرم از تو خواهم هر چه خواهم
فقیرم از تو خواهم هر چه خواهم
دل کوهی ، خراش از برگ کاهم
مرا درس حکیمان درد سر داد
که من پروردهٔ فیض نگاهم
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - بی آرزو
ز تن زان کاستم کاز جان نکاهم
چو هیچم نیست، هیچ از کس نخواهم
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - عهد خونین
من از بازانِ خاصِ پادشاهم
تمام روز در نخجیرگاهم