فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
ازیشانست دل را شادکامی
وزیشانست جان را نیکنامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
به فصل اندر جهانی از تمامی
شهنشه را چو فرزند گرامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
پس آنگه گفت با هر دو گرامی
شما را باد ناز و شاد کامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ
کجا بسیار جفت و شهرنامی
شود بی جفت و بی شاه گرامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
فرو شد آفتاب نیک نامی
سیه شد روزگار شادکامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
برادر بود او را دو گرامی
یکی رامین و دیگری زرد نامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
نه موبد بیند از من شادکامی
نه من بینم ز موبد نیکنامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
کجا ایدر زنان آیند نامی
هم از تخم بزرگان گرامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
بپروردش به ناز و شادکامی
بر آوردش به جاه و نیکنامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتان دایه ویس را به جهت رامین
زنخچیر آمده با شادکامی
بسی کرده به صحرا نیک نامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
تو نیز از کس ندیدی شادکامی
نراندی کام با مردان تمامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
ازین پس نشنوم جز نیکنامی
نبینم جز مراد و شادکامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چو مه در هر زبانی گشته نامی
چو جان بر هر دلی گشته گرامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
چه پیش آمد ترا از خویش کامی
بجز اندهگنی و زشت نامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بسی پرسید وی را تو کدامی
بگو نا تو چه چیزی و چه نامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
گر از نوشم دهی یک بار کامی
به پایانش دهی از ز هر جامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
به آسانی نیابی شادکامی
به بی رنجی نیابی نیکنامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامه نهم در شرح زارى نمودن
من آن یارم چنان بر تو گرامی
که کردیم با تو چندان شاد کامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
بدین گیتی ندیدم شادکامی
بدان گیتی نبینم نیک نامی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
کهی دینار و یاقوتست نامی
و گر نه یار نو باشد گرامی
