عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
تو امّید منی اندر قیامت
ندارم گرچه جز درد وندامت
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
بجان من میکشم آنرا غرامت
بکن حکم و میفگن با قیامت
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
چو دیدم جامهٔ اهل سلامت
شدم ایمن ندانستم تمامت
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
بکش زو خرقهٔ اهل سلامت
تمامست این عقوبت تا قیامت
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام
ز شرح حال و احوال سلامت
چو من بنوشتمی جمله تمامت
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
خداوندش بپوشد از کرامت
کند پنهانش از خلق قیامت
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا
کشید از بهر شبلی صد غرامت
به حق یک گرده ندهد تا قیامت
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد
یکی مجنون که رفتی در ملامت
بدو گفتند فردای قیامت
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۸) حکایت موسی و مرد عابد
چه مقصودست از طاعت مدامت
که در دیوان بدبختانست نامت
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۹) حکایت پیر بخاری و مخنث
ولی امروز میباید مُقامت
که تا فردا رسد خطی بنامت
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۱) سؤال آن درویش از شبلی
حضور او اگر باید مدامت
میا با خود دگر این می نمامت
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱۲) حکایت سلطان محمود با پیرزن
وگر نه اوفتادی در ندامت
که هرگز برنخیزی تا قیامت
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی
پیاپی میرسد از حق پیامت
ز حیوانی کمست آخر مقامت؟
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
هویدا از قیامت صد علامت
گرفته دیو قامت زان قیامت
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
چو تیغی بر سر آمد از کرامت
فرو شد فتنه را سر تا قیامت
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
ازین اشکم دو گیتی را تمامت
گِلی در آب کردم تا قیامت