عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
تو میدانی حقیقت سرّ رازم
که بهر امّت خود با نیازم
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بدو گفتا زنی شد چاره سازم
که ناگاهی خرید از دار بازم
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۶) حکایت سلطان محمود با ایاز در گرمابه
چو یک یک بندت آمد دلنوازم
کنون من با کدامین عشق بازم
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت
ولی من این خجالت را چه سازم
که میدانم که میدانی تو رازم
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه
ازان میسوزم و زان میگدازم
که موئی در نمیگنجد چه سازم
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۶) حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر
چو حق پیش آورد صد ساله رازم
من آن ساعت چه گویم با چه سازم
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد
ندارم جای آن هرگز چه سازم
که با یک جای آن بت عشق بازم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
چرا این نیم جان در تو نبازم
که بی تو من ز صد جان بی نیازم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
دل من چون مخالف شد چه سازم
نیامد راست این پرده نوازم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
ازین خون گر شود این راه بازم
همه عشاق را گلگونه سازم
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
ز شوقت در کفن خفتم بنازم
ز شوقت در قیامت سر فرازم
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۴ - الحکایه و التمثیل
که گر گردد درِ وایِست بازم
نیاید تا ابد دیگر فرازم
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
نیاری رحمتی بر من چه سازم
تو زاری میکنی من میگدازم
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
مدارای دایه زان دلخواه بازم
چو دل او را همی خواهد چه سازم
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
از آن خط شد پری در من چه سازم
بدین سانم در آن خط عشق بازم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
که کردست اینکه من کردم چه سازم
چو در ششدر فروماندم چه بازم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو با من مینسازی کژ چه بازم
من دلسوخته با تو بسازم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو سر بر پایت آرم سرفرازم
چو جان در پایت افشانم بنازم