گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲ - گفتار در توحید

 

دگر بار از عدم نقشی برآرد

وجودی را در او صورت نگارد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷ - آغاز داستان

 

صلاح آن دید کز راهی که دارد

رود زان بوم و رو در غربت آرد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۹ - صفت مجلس خسرو و آگاه شدن مهین بانو از حال شیرین

 

به عالم یک برادر زاده دارد

که مهرش در دل و جان می نگارد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۴ - نصیحت کردن مهین بانو شیرین را

 

زمان کو هر زمان نقشی نگارد

به دستی تاج و دستی تیغ دارد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۰ - قصه فرهاد

 

هر آن نقشی که او در خاطر آرد

همه بر سنگ خارا بر نگارد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین

 

بدش مشمر که هر کو بد شمارد

ندارد هیچ اگر صد گنج دارد

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷۷ - جواب

 

دماغت هست در اعضا عطارد

که باشد زوت، سعد و نحس وارد

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۸ - مژده دادن هاتف غیبی پروانه را

 

چو دولت چشم بختش برگمارد

نظر با دیده بیدار دارد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۹ - زاری شمع از فراق پروانه

 

مگر یاری نظر بر من گمارد

مرا زین ورطه آتش برآرد

اهلی شیرازی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

بسا دهقان که صد خرمن بکارد

ز صد خرمن یکی را برندارد

شیخ بهایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - شیرین و فرهاد

 

گلی از شاخ فطرت بر نیارد

که حیرت نقشی از وی برندارد

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - نقش فرهاد

 

نه زان خوشتر قلم نقشی برآرد

نه زشت آرد هر آن نقشی نگارد

عرفی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode