گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

مراد من ز وصال تو برنمی‌آید

بلای عشق تو بر من به سر نمی‌آید

شب جوانی من در امید تو بگذشت

هنوز صبح وصال تو برنمی‌آید

درخت وصل تو در باغ عمر بنشاندم

[...]

مجد همگر
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰

 

به جز خیال توام در نظر نمی‌آید

دمیم بی‌رخ جانان به سر نمی‌آید

منم به خاک رهش معتکف به امّیدش

ولیک سرو روان در گذر نمی‌آید

پری‌صفت ز دو چشمم نهان شده عمریست

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷

 

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

فغان که بختِ من از خواب در نمی‌آید

صبا به چشمِ من انداخت خاکی از کویش

که آبِ زندگیم در نظر نمی‌آید

قدِ بلندِ تو را تا به بَر نمی‌گیرم

[...]

حافظ
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

زبان به وصف جمال تو برنمی‌آید

که خوبی تو به تقریر در نمی‌آید

هزار صورت اگر می‌کشد مصوّر صُنع

یکی ز شکل تو مطبوع‌تر نمی‌آید

چه وصف جلوهٔ گل‌های ناشکفته کنم

[...]

بابافغانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶

 

به راه عشق که هرگز به سر نمی‌آید

به غیر گم شدن از راهبر نمی‌آید

همیشه عقل در اصلاح نفس عاجز بود

که پندگوی به دیوانه بر نمی‌آید

به است پایی کز وی برآید آبله‌ای

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۴

 

ز دل خیال میانش به در نمی‌آید

ز لفظ معنی پیچیده بر نمی‌آید

نظر ز عارض او برنمی‌توانم داشت

بهشت اگر چه مرا در نظر نمی‌آید

پیام لطف تو با عاشق اختیاری نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۵

 

خیال روی تو از دل به در نمی‌آید

که خودپرست ز آیینه بر نمی‌آید

نمی‌کند دل بی‌تاب من نفس را راست

نهال قامت او تا به بر نمی‌آید

لب شکایت من از وصال بسته نشد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۰۷

 

اگر ز دست تهی، کام برنمی آید

چگونه بهله برون زان کمر نمی آید؟

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

نفس برآید و مقصود بر نمی‌‏آید

فغان که بخت من از خواب بر نمی‏‌آید

کسی ز مهدی هادی نشان نمی‌‏بخشد

به سوی ما ز خیالش خبر نمی‌‏آید

به آب دیده شب و روز تربیت کردم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

نفس برآید و مقصود بر نمی‌‏آید

فغان که بخت من از خواب بر نمی‏‌آید

کسی ز مهدی هادی نشان نمی‌‏بخشد

به سوی ما ز خیالش خبر نمی‌‏آید

به آب دیده شب و روز تربیت کردم

[...]

فیض کاشانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴

 

میان او که در اندیشه در نمی آید

عجب نباشد اگر در نظر نمی آید

چه اضطراب که خورشید را به تن نفکند

کسی به شوخی حسن تو برنمی آید

تو هر قدر که شوی شوخ و شنگ معذوری

[...]

جویای تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

شبی ز هجر تو ما را به سر نمی‌آید

که پارهٔ جگر از چشم تر نمی‌آید

به رنگ مو، ز سرم خار پا برون آمد

چه‌ها که در ره عشقت به سر نمی‌آید

نکوست هرچه کند با من فلک‌زده دوست

[...]

حزین لاهیجی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

ز کوی یار به من زان خبر نمی آید

که هر که می رود آنجا دگر نمی آید

مده به روز دگر وعده ی وصال و مرو

که بی تو صبر ز من این قدر نمی آید

به کار عاشقی ای عیب جو مکن عیبم

[...]

رفیق اصفهانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

نگار من ز شبستان به در نمی‌آید

زمان گل مگر آخر به سر نمی‌آید

بهار می‌گذرد ساقیا تعلل چیست

مگر خزان دو سه روز دگر نمی‌آید

چه شد که لاف کلیمی نمی‌زند بلبل

[...]

غبار همدانی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۳۱ - خیال عشق

 

خیال عشق تو از سر به در نمی‌آید

ز من علاج به جز ترک سر نمی‌آید

الهی آنکه نبودی نهال قد بتان

که جز جفا ثمر از این شجر نمی‌آید

وفا و مهر ز خوبان طمع مکن زآن روی

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode