گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

اگر شراب خوری صد جگر کباب شود

وگر تو مست شوی عالمی خراب شود

ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ

ز سوز آتش دل سینه‌ام کباب شود

ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور

[...]

۶ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود

سرور در دل عاشق گران درنگ شود

چو سنگ تفرقه بخت افکند به راه وصال

سمند سعی در آن سنگلاخ لنگ شود

خوش آن که بر سر صیدی ز پیش دستیها

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید

ز مضطرب شدن من زمین به لرزه درآید

به دشت و کوه چو از داغ عشق گریم و نالم

ز خاک لاله بروید ز سنگ ناله برآید

ز غمزه تیر نگه دیر در کمان نهد آن مه

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید

من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید

قدم کند از بیم پاس غیر توقف

به من گهی که ازان غمزه قاصد نظر آید

ز ناز داده کمانی به دست غمزه که از وی

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

ز خواب دیده گشاد و ز رخ نقاب کشید

هزار تیغ ز مژگان بر آفتاب کشید

نه اشک بود که چشمش به قتلم از مژه راند

که ریخت خون من و تیغ خود به آب کشید

ز غم هلاک شدم در رکاب بوسی او

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

کنم چو شرح غم او سواد بر کاغذ

سرشک من نگذارد مداد بر کاغذ

فرشته نیز گواهی نویسد اربیند

به قتل من خط آن حور زاد بر کاغذ

رقیب تا چه بد از من نوشته بود که یار

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

چنین که من ز تو خود را نموده‌ام بیزار

نعوذبالله اگر افتدم به تو سرو کار

هزار جان به جسد آیدم اگر روزی

کشی به قدر گناه انتقام از من زار

بسی نماند که از کرده‌های من باشی

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

زهی ز سلطنتت روزگار منت دار

شکار کرده خلقت دل صغار و کبار

جدار بزم تو را مهر گشته حاشیه پوش

سوار عزم تو را چرخ گشته غاشیه‌دار

قضا ز لطف تو بر سائلان عطیه‌فشان

[...]

۵ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز

فریب خورده چشمت هزار شعبده باز

رقیب محرم راز تو گشت نزدیک است

که اشگ من بدرد صدهزار پردهٔ راز

به صد شعف جهم از جا چو خوانیم سگ خویش

[...]

۱۰ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز

فشاند دست که این وقت آن نبود هنوز

ز صبر او دل من آب شد که دی ره صلح

گشوده بود و به من لب نمی‌گشود هنوز

دگر سحر که ازو بوسه خواه شد که ز حرف

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز

محل رخ ز می افروختن نبود هنوز

به گرد مشگ نیالوده دامن رخسار

به باده بود لب آلودن تو زود هنوز

که شد به می سبب آلایش وجود تو را

[...]

۶ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز

بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز

به گرد ماه عذارت نگشته هالهٔ زلف

خطت احاطه دور قمر نکرده هنوز

چه جای خط که نسیمی از آن خجسته بهار

[...]

۱۱ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

خموشیت گره افکند در دل همه کس

بگو حدیثی و بگشای مشکل همه کس

بدان که هر نظری قابل جمال تو نیست

مکن چو آینه خود را مقابل همه کس

رخی که بال ملک را خطر ز شعلهٔ اوست

[...]

۶ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش

لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش

خمار رفته ز سر تازه نشاء از می تلخ

اثر ز تلخی می در لبان شهدفروش

چو شاخ گل شده کج در میان خانه زین

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

سحر به کوچه بیگانه‌ای فتادم دوش

فتاد ناگهم آواز آشنا در گوش

که خوش به بانگ بلند از خواص می می‌خواست

ازو دهاده و از اهل بزم نوشانوش

من حزین تن و سر گوش گشته و رفته

[...]

۱۱ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

مهی که زینت حسنست گرمی خویش

طپانچه بر رخ خورشید می‌زند رویش

چرنده را ز چرا باز می‌تواند داشت

نگاه دلکش ناوک گشای آهویش

هزار خنجر زهر آب داده نرگس او

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

پری وشی دل دیوانه می‌کشد سویش

که نیست حد بشر سیر دیدن رویش

به نوگلی نگرانم که می‌دمد چو گیاه

کرشمه از در و دیوار گلشن کویش

هنوز تیغ نیالوده تیز دستی بین

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

نه می‌نهم از دست عشق جام نشاط

نه میزنم به ره از بار هجر گام نشاط

غم تو یافته چندان رواج در عالم

که از زمانه برافتاده است نام نشاط

چرا به بزم وصال تو بیشتر ز همه

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ

چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ

به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای گل

که چشم دارم و از گلستان ندارم حظ

ز بس که خورده‌ام از قاصدان فریب اکنون

[...]

۷ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

 

ز لاله‌زار مرا بی‌جمال دل نواز چه فیض

ز جام می لب ساقی گل عذار چه حظ

در انجمن که نباشد مغنی گل رخ

ز صوت فاخته و نغمهٔ هزار چه حظ

شکار تا شده دلهای بی محبت را

[...]

۶ بیت
محتشم کاشانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۱