جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷
مرا به عشق تو جز ناله ای و آهی نیست
به حال زار من خسته ات نگاهی نیست
طریق راه و روش در غم تو بسپردم
عزیز من چه کنم چون سرت به راهی نیست
غم تو بر دل تنگ منست پیوسته
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹
چرا به سوی من خسته ات نگاهی نیست
که جز در تو مرا در جهان پناهی نیست
مکن جفا و بده داد بی دلان کامروز
به ملک هر دو جهان چون تو پادشاهی نیست
ستم مدار روا بر من غریب حزین
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سرِ مرا به جز این در، حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم
که تیغِ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کویِ خرابات روی برتابم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸
نرنجم از تو گرت سوی ما نگاهی نیست
گناه بخت من است این ترا گناهی نیست
تو هیچ داد دل من نمیدهی چه کنم؟
کجا روم که به غیر از تو پادشاهی نیست
خوشم به چهره کاهی که دارم از غم تو
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱ - استقبال از کاتبی ترشیزی
کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست
سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست
دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳ - ایضا له
مرا که جز به خرابات عشق راهی نیست
به غیر درگه پیر مغان پناهی نیست
ز بهر سجده بتی گر طلب کنم چه عجب
به غیر بت چو سرم را حواله گاهی نیست
به قتل من چه کشد غمزه ات صف مژگان
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
به حال زار من آن ماه را نگاهی نیست
چه سود روزی اگر نیز هست ماهی نیست
جفاست از تو همیشه مراد من نه وفا
که گاه گاهی اگر هست گاه گاهی نیست
چگونه جانب مسجد روم به میخانه
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹
هما! نصیب تو از من چنان که خواهی نیست
که استخوان مرا مغز همچو ماهی نیست
اگر به خاک شهیدان گذار خواهی کرد
کسی که کشته نمی گردد او سپاهی نیست
هلاک قاعده ی جنگ و صلح طفلانم
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸
بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست
شکفته شد چمن و رخصت نگاهی نیست
چو لاله در ته باران نشسته آن مستم
که غیر سایه ی ابرم دگر پناهی نیست
شراب با رخ زردم چه کارها که نکرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷
ستاره سوخته عشق را پناهی نیست
در آفتاب قیامت گریزگاهی نیست
به داغ کهنه و نو، روز و شب شود معلوم
به عالمی که منم آفتاب و ماهی نیست
دل رمیده من وحشی بیابانی است
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
جز آستان امامم دگر پناهی نیست
سر مرا به جز این در حوالهگاهی نیست
چرا ز درگه آل نبی بتابم روی
از این بهم به جهان هیچ رو و و راهی نیست
مدار جهل به ایشان هر آنچه خواهی کن
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
جز آستان امامم دگر پناهی نیست
سر مرا به جز این در حوالهگاهی نیست
چرا ز درگه آل نبی بتابم روی
از این بهم به جهان هیچ رو و و راهی نیست
مدار جهل به ایشان هر آنچه خواهی کن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
اگر بشهد نوازد و گر بزهر کشد
بغیر خوان عطایش حواله گاهی نیست
بهر گناهم سد عذر اگر بود شاید
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
بر آستان بنشین گر به خانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
اگر به شهد نوازد وگر به زهر کُشَد
به غیر خوان عطایش حواله گاهی نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
بر آستان بنشین گر به خانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷
به چشم من همه آفاق پر کاهی نیست
سرم خوشست بحمدالله ار کلاهی نیست
فضای ملک خداوند جایگاه منست
مرا از آن چه که در شهر جایگاهی نیست
به غیر رزق مقدر که میخورم شب و روز
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر
گناهکارم و غیر از تو عذرخواهی نیست
مرا به روز قیامت دگر پناهی نیست
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
بغیر خاک سر کوی دل پناهی نیست
بجز گدای در فقر پادشاهی نیست
مراست سلطنت فقر با کلاه نمد
ازین نمد بسر پادشه کلاهی نیست
جلال بین که سر آفتاب را زین سیر
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۸ - اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست
اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست
گدای کوی تو کمتر ز پادشاهی نیست
بخواب رفته جوانان و مرده دل پیران
نصیب سینهٔ کس آه صبحگاهی نیست
به این بهانه بدشت طلب ز پا منشین
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
بغیر عشق توام ای صنم گناهی نیست
چرا بسوی منت از کرم نگاهی نیست
من از جفای تو بر درگه تو مینالم
کجا روم چکنم جز توام پناهی نیست
بگفتیم ز کمندم بجوی راه فرار
[...]